2022-06-22 21:50:09
یادداشت
به مناسبت زاد روز فردوسی بر مزارش :
توسِ آفتابی ،تاریخِ خاکستری
توس زیبا ، آنجا که هخامنشیان «سوسیا» (Susia) نامیدند و پایتختی از ایالت پارت در شمال شرقی ایران، منطبق بر خراسان امروز است ؛ عصر دوشنبه ، حضور ما را مهمان بود.
بیش از چهل خبرنگار از جوان ترین، تا پیر ترین مرد رسانه ایران در یک صف.
اردویی فرهنگی تاریخی، که ذهن سیالِ خبرنگاران البرز را به خراسان برد. پابوس بزرگی و حجب فردوسی پاکزاد که سی سال رنج برد تاگنج ادب فارسی به نسلی برسد که از پارس تا فارس، ایران نمی شناسد و تاریخ نمی داند و فرهنگ و ادب را بر نمی تابد.
پی افگند از نظم کاخی بلند، که ازباد و باران ندیدست گزند که مقبره الشعرای خراسان و مهدی اخوان ثالث، جواهرات قیمتی ادب فارسی را نیز گرد خود آورده است .
بخت یار بود ، در زاد روز او که بزرگترین نیایش را سربلندی و پایندگی مام میهن می داند، بر مزارش بودیم .
دوم بهمن ؛ پروردگار مهربان، ابوالقاسم فردوسی را چون گلی بر مرغزار ولایت خراسان نشاند.
حضور راهنمایان فرهیخته و ادیب، همکاران خوب نشریه شهر آرا، در همراهی تیم رسانه البرز، فرصت مغتنمی بود تا از زاویه ای دیگر به سفر امروز بنگریم. دانسته هایمان افزون شود و رنج سفر هموار.
از دروازه "رّزان " گذشتیم در حالیکه هرگز نمی دانستم هم نام دروازه ای کهنم.
از بنای هارونیه، مسجد _مدرسه توسِ دوره سلجوقی هم گذر کردیم .
گرد و خاک تاریخِ خاکستری این ولایت ستم زده را، به گفتار راهنمایان کنار زدیم و دریغِ شهری خفته در دل ماند. که دروازه های "کهن دژ"، بسته بود و به سبب کاوش های نو، هنوز امکان بازدید فراهم نبود.
جغرافی نگاران عرب، گواهی داده اند که شهر توس، آنگاه که نیشابور چشم و چراغ خراسان و مترقی بود، اهمیت درخوری نداشت.
دست ناپاکِ " تولوی" پسرِ چنگیزخان، قلب توس را نیز؛ از سینه بیرون کشید.
اوغدی (اوکتای) اما؛ عمارتش نمود و باز آسمان تاریخ خاکستری شد و بارها و بارها سیلی ستم برگونه این کهن شهر نواخت.
مغولهای ایران که سرنگون شدند، توس با قوچان و کلات، ابیورد و نسا، واحهٔ مرو؛ بخشی از، قلمرو دولت کوچک امیر ارغونشاه شد.
قصه فراز و فرود این ولایت، بس طولانی و تلخ است . شهری خفته زیر پای توس، با شناسنامه سلجوقی، در انتخابی سخت میان برآمدن و تابیدن یا پنهان ماندن از چشم دزدان میراث در تب و تاب است.
بنای هارونیه و مسجد_ مدرسه کاویده در آن، خود؛ "تاشی نورانی" از گذشته هنر معماری این بلاد است.
هنوز، ذهن بر آشفته ام از غم حمله مغول بر پیکره ایران زمین، چون پرده تاری، مانع از لذت دیدار این همه شکوه معماری است.
تاریخ اعجوبه ای هزار داماد و غریب است . نمی دانم از شرحه شرحه شدن پیکره وطنم مویه کنم یا از غم آوارگی مردم کشورم موی پریشان.
که پریشانی احوال فرهنگ خود روضه ای دیگر است.
موزه پهلوانی در ولایت چهار برج ، داستانی متفاوت بود.
ره آورد ۴۵ سال سفر از سراسر دنیا، هزاران تکه تاریخ پهلوانی با داستان شیرین اقوام و مشاغل .
داستان هایی از تاریخ ورزشکانی پوریا منش. گودی به بلندای آسمان و نوای خوش مرشد پهلوان؛ چهره بین المللی ورزش باستانی .
نهار سنتی را در جمعی دوستانه و فضایی متفاوت از زندگی ماشین زده؛ در زورخانه"شه لافتی" خوردیم....
تکان های قطار و موسیقی خوش ریل هایی در دل شب، حدیث مفصلی است از پایان خوش سفر، که به لطف دوستان شهر آرا، جناب نوری سلیمانی و بانو سیدی مسئول شهر آرا محله منطقه ۱۲، و جناب گلستان ماندنی تر شد.
فریبا کلاهی (رزان)
@aein_bavar
23 views18:50