بیدار شدم از خواب در یک شب بیمهتاب با حس عطش در دل با حس غم و بیتاب از پنجره بشنیدم مردی که سخن میگفت از پنجره من دیدم آن مرد، که سنگ میخورد دیدم که برون آمد مردی که کفنپوش است مردی که شده خسته از پیروی فانوس آن مردکفنپوش از فانوس تبری جست از روی سر خود کَند برچسب اسارت را آن مرد رها بود از هر آنچه که مردم بود آن مرد فرایی داشت از هر چه جناحی بود فریاد شنیدم از یک قلب پر از نور و فریاد شنیدم از یک قلب پر از احساس فریاد که برخیزید فریاد از این تکرار فریاد که ای مردم فانوس شما هستید فریاد زد ای مردم فانوس ضلالت بود فانوس بلایی بود بر قلب و دل مردم هم رهبر فانوسند هم پیرو فانوسند مردم همگی ساکت برچسب به روی سر ما ساکت و خاموشیم ما پیرو فانوسیم با حسرت و با اندوه از فرطِ تعصبها او در پی رفتن بود در حیرت زالوها آن مرد، که رفت از ده مردم همه خوشحال و آن مرد که رفت از ده مردم همه با ایمان مردم همه در تکرار برچسب به روی سر ما ساکت و خاموشیم ما پیرو فانوسیم #آقای_شاید @AghayeShayad | .... شاید نوشت 44 views•| Aghaye Shayad |•, 20:07