جوکستان موسیقیی

2022-08-16 01:44:09 ظرف آجیل مخلوط میبری واسه مهمون
تخمه ژاپنی برمیگردونی







مغولا اینجوری حمله نکردن که مهمونا به ما حمله میکنن...... باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:44:03 .
به نظر من توی این بازیهای ایرانی
موقع سوختن ، جای « گیم اور » بنویسن « ر*یدی! »
خیلی بهتره !
هم بومیه هم منظور رو بهتر میرسونه




#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:57 ﯾﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ . . .
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻋﮑﺲ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ

ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﻋﮑﺲ ﻛﺎﺭﺕ ملی ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻴﻨﺎﻣﺶ ﻧﻴﺴﺖ


#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:51 .
کدوم گوری هستی چیست ؟
پرسش محبت آمیز پدر و مادر هنگامی که تا دیر وقت بیرون هستی
.



#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:45 .
تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث میکردن …
اولی : برو بابا !
دومی : به من نگو بابا به من بگو عمو ،
وقتی میگی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم اس ام اس و جوک های خنده دار مهر ماه 92
من ۸سالم بود پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم !







#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:39 یه بار به بابام ذل زده بودم یهو برگشت گفت چته مثه بز منو نیگا می‌کنی حیفه نون ؟؟؟

گفتم هیچی میخاستم مثه سوباسا با ذهنم باهات حرف بزنم

بزرگوار پاشد مثه کاکرو شوتم کرد تو کوچه




#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:34 فقط کافیه مامان آدم بفهمه که فردا امتحان داری!

.

.

نفسم بکشی میگه: مگه تو فردا امتحان نداری؟؟ براچی همین حالا داری نفس می کشي؟؟؟؟




#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:22 هر شخصی را بهر کاری ساختن

.

.

.

.

اضافه هاشم جمع کردن باهاش این مردا رو ساختن!!

خانوم ها متانت خودتون رو حفظ کنید, فقط دو انگشتی دست بزنید..





#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:16 یه سری داشتم برای یه دختره خالی میبستم که مخش رو بزنم

گفت کجا زندگی می کنی گفتم پاریس

گفت کجاش؟

هرچی فکر کردم جاییش رو بلد نبودم

گفتم میدون امام

بلاک کرد

مگه همه ی جا میدون امام نداره؟







#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید

2022-08-16 01:43:10 اعتراف میکنم که:
وقتی کوچیک بودم حدودا 6 ساله بودم داداشم چند ماهه بود.یه روز که مامانم نبود دیدم داداشم داره گریه میکنه گفتم شاید گرسنش باشه رفتم شیشه پستونکشو گرفتم دیدم پره دادم بهش بعد دیدم دهنش کف کرد.بعدا فهمیدم مامانم توش مایع ریخته بود گذاشته بود اونجا تا بعدا بشوره!!!!!!





#جوکستان
#خندوانه
#خنده باز کردن / نظر دهید