در دل جنت البقیع چه بود؟ که پر از اشتیاق سینه گشود #امام_سجاد_علیه_السلام #اختتامیه_آخرین_حرم #عمار_موحد قلمی کو که سر دهد بر باد یا زبانی که دل کند آزاد من چه گویم به وصف زین عباد؟ وقتی افلاک میزند فریاد: السلام علیک یا سجاد اذن ده تا فرزدقت باشم مستحقّ دم حقت باشم مادح نور مطلقت باشم مرثیهخوان بیرقت باشم برسان سوی شاعرت امداد تو که هستی که حق سلامت کرد؟ قبلۀ مسجدالحرامت کرد حجرالاسود، استلامت کرد کعبه هم سجده بر قیامت کرد حضرتت تا قدم به مکه نهاد با صحیفه به عرش پل زدهای طعنه بر عالم مُثل زدهای نقش از خاتم رسل زدهای شعله بر جان جزء و کل زدهای در کلامت عدم، شود ایجاد ای که بر عشق آبرو دادی زهد سجاده را وضو دادی تو به چشمان عقل سو دادی بر کف عارفان سبو دادی در سلوک تو جمع شد اضداد در دل جنت البقیع چه بود؟ که پر از اشتیاق سینه گشود مهر مادر دوباره کرد نمود لیله القدر جلوهای فرمود که چهار آینه نرفت از یاد آفتاب تو ماهگستر شد خطبههایت کلیمپرور شد باز هم کوفه محو حیدر شد سالهای امامتت سر شد کربلا را نشان عالم داد تو «إذا الشمس کوّرتْ» دیدی تو جبالی که سُیّرتْ دیدی تو بحاری که سُجّرتْ دیدی کربلا بین بسترت دیدی هستیات را که میرود بر باد دست بر دامنت زده حاجات پدرت کشتی و تو نوح نجات تشنهکام تب تو رود فرات وای از آن ساعتی که در ساعات نگهت سمت نیزهها افتاد زنده شد از سلالهٔ تو قیام قاتل تو نبود زهر هشام جان سپردی میان راه مدام تا که گفتی سه مرتبه «الشام» شد سیهروز چرخ بیبنیاد ای امام عزیز! اشک بریز تا خم چشمها شود لبریز آسمان سوخت، قلب زهرا نیز روضه مکشوف شد بدون گریز «دخلتْ زینبٌ عَلَی ابنِزیاد» اختتامیه کنگره سراسری شعر بقیع: t.me/akharinharam 740 views13:12