ما و #سندروم_باکستر در مدیریت و دنیای پزشکی و سیاست، در توص | کانال جدید اکبر اعلمی/خط آزادگی(نماینده اسبق مجلس)
ما و #سندروم_باکستر
در مدیریت و دنیای پزشکی و سیاست، در توصیف رفتار شخصی که به امور فردی خود چنان گرفتار شده که کلیت و اولویتهای اصلی زندگی و اجتماعی خود را فراموش کرده است، اصطلاحا می_گویند گرفتار #سندروم(نشانگان) #باکستر شده است. صحنهای از فیلم #کشتی_تایتانیک و بخشی از کتاب معروف #قلعه_حیوانات اثر جورج اورول؛ دو مثال معروف برای توصیف این سندروم است که دومی دلیل نامگذاری این پدیده شده است:
در صحنهای از فیلم #تایتانیک در حالیکه کشتی در اثر برخورد با کوه یخ بشدت آسیب دیده و درحال غرق شدن است، گروهی از نوازندهها در عرشه کشتی همچنان سرگرم اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک هستند و با دقت و وسواس بسیار آنرا اجرا میکنند و تمام تلاششان این است که کیفیت کارشان تحت تأثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد!
براساس رمان “قلعه حیوانات” که در نقد انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به نگارش درآمده است، حیوانات مزرعهای با یکدیگر متحد شده و انسانی را که ارباب آنها بوده از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند. این حیوانات در اولین اقدام خود پیمانی را تنظیم میکنند که به موجب آن همهی حیوانات باهم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند.
مدتی نمیگذرد، خوک سیاهی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته بود، آرامآرام مفاد عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژهای وضع میکند.
در این میان، #اسبی در مزرعه زندگی میکرد به نام “باکستر” که نمونهای از طبقه زحمتکش جامعه محسوب و به لحاظ خوشخلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همهی حیوانات بود و زندگی خویش را براساس شعار «من بیشتر کار خواهم کرد.» بنا کرده بود، اما وقتی سایر حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند، او بیتوجه به این خواستهها همچنان سخت به کار خود ادامه میداد و به سایر مسائل و اتفاقاتی که در جامعهاش رخ میداد کاملا بیتوجه بود.
گرچه باکستر میتوانست از اتفاقات وحشتناکی که در مزرعه حیوانات رخ میداد جلوگیری کند، لیکن چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کار خود گرم بود که تنها زمانی از تغییرات باخبر شد که بدلیل از کار افتادگی، خوکها او را به سلاخی فروختند که کارش تهیه و فروش گوشت اسب پیر به عنوان خوراک سگ بود!
بنابراین در کشوری که از تهدیدات گسترده، فرصتسوزیها، اتلافمنابع، گرانی، بیکاری، فقر، اعتیاد، تبعیض، شکاف طبقاتی، تشدید فاصله میان فقیر و غنی و تضادهای اجتماعی، اختلاسهای نجومی، غارت اموال عمومی و گسترش رذیلههای اخلاقی مانند؛ دروغ، ریا و ربا، تملق و چاپلوسی، شدیدا رنج میبرد و جوانانش از فرط بیکاری به دزدی، اعتیاد و فروپاشی خانواده روی آوردهاند، حساس و متمرکز شدن روی مقولاتی مانند؛ کیفیت حجاب و مانتو و روسری بانوان، برگزاری یا عدم برگزاری ارکستر در این شهر و آن شهر، آزاد یا ممنوع بودن حضور بانوان در استادیومهای ورزشی و یا موتورسواری، شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل سردادن و سایر اولویتهای نادرست، حتی اگر انگیزه شرافتمندانهای پشتش باشد، اشتباه و از علائم گرفتار شدن این بخش از جامعه به #سندروم_باکستر است و به تعبیر علی(ع)، از نشانههای سقوط و انحطاط یک حکومت محسوب میشود.
شوربختانه اکثریت فعالان سیاسی- اجتماعی در شبکههای مجازی نیز با دارا بودن تخصصهای گوناگون، بدلیل از یاد بردن مسئولیتهای اجتماعی و جهتگیری راهبردی و کلان کشور، گرفتار این #سندروم هستند و ملاحظه میشود که هرکس چنان سرش به فوروارد(قی) کردن مطالب پیش پا افتاده این و آن و گپ و گفتگوهای بیحاصل سرگرم است که فراموش میکند جامعه و کشور درحال سقوط در چه پرتگاهی است و وظیفه و رسالت واقعی او در این بین چیست! yon.ir/qUe5z