Get Mystery Box with random crypto!

‏پوتین و همسرش  هنگام افتتاح یک مرکز بزرگ تجاری در مسکو، وارد | مجله سرگرمی البرز

‏پوتین و همسرش  هنگام افتتاح یک مرکز بزرگ تجاری در مسکو، وارد بخش‌ فروش گوشت آن مرکز میشوند.
پوتین که بخش مذکور را بسیار تمیز و مرتب دیده بود؛ با محافظین خود به سمت غرفه قصابی رفته، شروع به صحبت با قصاب می کند.
رئیس جمهور:
گوشت های گاو و گوسفند بد نیستند، کارها چطور پیش میره؟
‏قصاب:
در مجموع خوب است اما امروز حتی یک کیلو هم نتونستم بفروشم!
پوتین:
-چرا؟
قصاب:
چون شما از اینجا بازدید داشتید، از ورود مشتری به بازار ممانعت به عمل آمد...
پوتین:
-در این صورت من از تو گوشت می خرم!
پس ۴ کیلو گوشت میتونی به من بدهی!؟
قصاب:
نه، نمیتونم، بفروشم!
رئیس جمهور:
برای چی نمیتونی بفروشی؟!
‏قصاب:
گفتند؛ شما می آئید، تمام چاقوهای ما را جمع کردند!
رئیس جمهور:
چاقو هم نباشه، می شه. این تکه گوشت رو به من بده!
قصاب:
باز هم نمی تونم بفروشم!
رئیس جمهور:
دوباره چی شد؟ چرا نمی فروشی؟!
قصاب:
چون که من قصاب نیستم! بلکه یک افسر از بخش امنیت، در پلیس حفاظت ریاست جمهوری هستم.
‏رئیس جمهور با عصبانیت می گوید: برو فرمانده ات رو صدا کن!
قصاب:
اونا هاش اونجاست، تو غرفه ماهی فروشی داره ماهی می فروشه...

*حکومت های بدون پشتوانه مردمی، یک بسته ظاهری شیک و آراسته، ولی حقیقت و درونی تهوع آور دارند...

برگی از تاریخ معاصر:
حکایت دیدار رییسی از دانشگاه تهران  با یک نگاه به جمع کسانی که بعنوان دانشجو روبروی اون نشسته بودند میشه داستان بالا رو عینیت داخلی بخشید.