Get Mystery Box with random crypto!

چهل سالگی... خیلی زودتر از آنچه فکر میکردم رسید.، اما محاسباتم | یادداشتهای یک طلبه سابقا مهندس

چهل سالگی... خیلی زودتر از آنچه فکر میکردم رسید.، اما محاسباتم دقیق در نیامد. یک‌وقتی یقین داشتم که چهل سالگی را نخواهم دید. طوری زندگی میکنم که قبلش، توفیق شهادت پیدا خواهم‌کرد.

و الان میبینم که زهی خیال باطل! ما کجا و شهادت کجا؟ هنوز خیلی بچه‌ام برای این حرفها...

از خدا خیلی ممنونم. خیلی بیش از لیاقتم، و خیلی بیش از متوسط مردم دنیا، نعمت داشته‌ام. و خیلی شرمنده‌ام، از اینکه هرچه نگاه میکنم، تقریبا همه این عمر و این‌همه نعمت را در بطالت صرف کرده‌ام.

حسرتم از این سالها: لحظاتی است که بی یاد او گذشته، نمازهایی که بی‌حال خوانده‌شده، نافله‌هایی که ازدست رفته و...

و در آینده: مشتاقم به خدمتگذاری در محضر قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام، کار جهادی در میدان تربیت اسلامی ، و جنگیدن در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

انقلاب عزیز، علاوه بر جبهه نظامی، در جبهه فرهنگی و اقتصادی هم، حاج ق.ا.س.م نیاز دارد، و وظیفه همه ما این است که از خودمان، برای این میدان‌ها سردار بسازیم.

الان تنها آرزوی دنیایی‌ام برای خودم، رفتن از این دنیا با شهادت، و در مقام علمای ربانی است. شما هم منت بگذارید و اگر زمانی، خواستید برایم دعای خیر کنید، همین دو حاجت را بطلبید.

یاعلی.

پ.ن: نکته‌ای یا نصیحتی اگر داشتید، خوشحال میشم به @shamloo21 بفرستید.