Get Mystery Box with random crypto!

#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #شهادت سجّاده ام معطّر از بوی ربّن | اشعار استاد لطیفیان

#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت

سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود

یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود

دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود

طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند
افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود

امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود

من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود

من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه دوست باید آماده یِ بلا بود

دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود

رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم
او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود

ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود

با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود

ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!

تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود

تا قبر بُردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود

از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود

ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian