فاجعه انسانی کرونا، مصداق بارزی از شکست نظاممند در عرصه سلامت است. عرصهای که با توجه به حمایتهای فنی سازمان بهداشت جهانی و حمایتهای کشورهای پیشرو در تولید دارو و واکسن، از نظر سیاستگذاری، چندان پیچیده نبوده است.
چرخه سیاستگذاری با درک صحیح مساله شروع و با شناسایی بهترین راهکارهای مواجهه با مساله تکمیل میشود؛ با تامین منابع مالی و اجرای راهکارها به پیش میرود. بازخوردهایی از اقدامات اجرا شده گرفته میشود تا نواقص احتمالی شناسایی و برطرف شوند.
این چرخه، بسته به کیفیت نظام حکمرانی میتواند بهترین شکل یا بدترین شکل را داشته باشد که ربطی یه پیچیدگی خود مساله ندارد. بلکه مرتبط با هنر سیاستگذاری است.
در جامعه ما، از همان ابتدا، چرخه سیاستگذاری درست شکل نگرفت. در سطح سیاستگذاری، درک درستی از مساله وجود نداشت. اگر در جایی مانند کادر درمان وجود داشت در جایی دیگر با درک نادرست، بر آن سایه جدی انداخته میشد. یعنی، بدلیل ناهماهنگی ذاتی برامده از تو در تویی نهادی، امکان نیل به درک صحیح و جامعِ تعیینکننده وجود نداشت. درک درست، یعنی، تصویری که سازمان بهداشت جهانی از ویروس، از ابتدا ترسیم میکرد و درباره خطرهای جدی آن، در مقام مشاوری رایگان، هشدار میداد.
برخی با نادیده گرفتن چنین هشدارهایی، به برخوردهای هجوآمیز با کرونا روی آوردند و هشدارهای پزشکان و کادر درمان و سازمان بهداشت جهانی را به سخره گرفتند. حتی، کتاب طب هریسون را به آتش کشیدند و عمق فاجعه در درک نادرست این مساله خطیر را به عیان ثابت کردند.
وقتی کرونا با مخاطرات جدی آن، به مسالهای تقلیل داده شد که نباید ان را جدی گرفت، راهکارهای مواجهه با ان نیز، در جاهایی، سر از درمانهایی چون روغن گل بنفشه و غیره در آورد. منطق صحیحی از حلقههای مختلف ِ بههم پیوستهی زنجیره سیاستگذاری سر درگم و نادرست. در چارچوب این چرخه پیشگیری با اعمال قرنطینه و فاصلهگذاری فیزیکی معنا پیدا نمیکند . درمان بهروش علمی و تخصصی هم همینطور.
حلقهی اقدامات اجرا شده، با اخذ تصمیم نادرست دیگری تکمیل شد. تاکید بر تولید داخلی واکسن. این تصمیم به دو دلیل نادرست بود. اول، اهمیت بسیار زیاد زمان طلایی در چنین موقعیتهایی. در موارد عادی، عرضه با تاخیر محصول و کالایی مشکل حادی ایجاد نمیکند. با ایجاد کمبودی، در نهایت قیمت بالا میرود و بعد با تامین عرضه، بازار تا حدی متعادل میشود. ولی در مورد چنین ویروسی با ضریب سرایت بالا و پیچیدگیهای خطرناک ان، موجب بروز زنجیرهای از رویدادهای به هم پیوسته، در جهت وقوع فاجعه انسانی میشود. بر اثر تاخیر، تعداد بسیار زیادی مبتلا میشوند و درصد قابل توجهی مشکل ریهای پیدا میکنند که باید بستری شوند. ظرفیت بیمارستانها پر میشود و مشکل پذیرش بیماران جدید پیش میآید. ریسک مرگ و میر بیشتر میشود. استرس و فشار تقاضا، موجب افزایش قیمت دارو در بازار آزاد میشود. هزینه درمان بسیار بیشتر از شرایط عادی میشود و درمان محرومان سختتر. بازار قاچاق واکسن شکل میگیرد و در آن عدهای فریب واکسنهای جعلی برند را میخورند. در نتیجه، بهجای پیشگیری دچار مشکل میشوند فشار کار، نفّس کادر درمان را میبُرد و فشار تقاضا استهلاک دستگاههایی چون سیتیاسکن را بیشتر میکند. بیمارستانها با تجهیزات نیاز به تعمیر، در درمانهای دیگر نیز دچار مشکل میشوند.
دوم، اهمیت بسیار زیاد استاندارد بودن واکسن. هر چه کالاها مبتنی بر دانش فنی سادهتری باشند، استاندارد چندان اهمیتی ندارد. در موارد برعکس، استاندارد بسیار حایز اهمیت است. تولید واکسن، مستلزم فناوری سطح بالا و امکانات قوی و تجهیزات دقیق است. خطایی کوچک میتواند جان میلیونها نفر را به خطر اندازد. تولید واکسن با کیفیت ضعیف، بهجای پاسخ به مساله، آن را تشدید میکند. به همین دلیل، کشورهایی چون المان، فرانسه، ژاپن، سویس، سوئد، کانادا، مالزی و کره جنوبی به رغم پیشگامی در عرصه نوآوریهای علمی و فنی، اقدام به تولید واکسن از مسیری متفاوت نکردهاند. با مشخص شدن پیشگامی فایزر، استرازینکا، اکسفورد، مدرنا و جانسون، شرکتهای داروسازی این کشورها، از طریق قراردادهای تولید تحت لیسانس، با شرکتهای داروسازی پیشگام همکاری کردهاند و ظرفیتهای تولیدی خود را بکار گرفتهاند تا به اندازه کافی واکسن تولید و عرضه شود. با چنین اقدامی، هم اطمینان بیشتری در مورد رعایت استانداردها دارند و هم هزینههایی که باید برای طی فرآیندی مشابه صرف کنند را صرفهجویی میکنند. این موضوع طبعا برای کشورهای با استاندارد ضعیف بیشتر اهمیت دارد.
درک صحیح مساله، تدوین بهترین راهکارها و اجرای بههنگام و قوی راهکارها هنر نظام سیاستگذاری است. هنری که مرتبط با قواعد نظام حکمرانی در هر جامعهای است.