Get Mystery Box with random crypto!

. این کیوی دانه‌سرخ را نیو نشانم داد. عکس رویش را دیده بود. چش | کانال علی نورانی

.
این کیوی دانه‌سرخ را نیو نشانم داد. عکس رویش را دیده بود. چشمهایش خوب تصاویر و ظریف‌ترین نشانه‌ها را می‌بیند. با تعجب و صدای کلفتی که جدیدا حرف می‌زند تا بگوید بزرگ شده خودش را باد کرد و گفت بابا کیوی قرمز نخوردیم! حواسم به خرید بود و گفتم نه بابا قرمز نیست. زرد است. بماند که کیوی دانه‌زرد را هم نیو یادم داده بود. همان وقت که من با لبخندی کنایه‌آمیز می‌گفتم نه بابا داخل کیوی زرد نیست سبز است. اینها تبلیغات و نقاشی رویش است. اما او به چیزی که روی تصویر می‌دید اعتماد داشت. خلاصه خریدیم و دیدیم جل‌الخالق داخلش زرد است. و باز به من یاد داد که کیوی را مثل ژاپنیها با قاشق بخورم. این هم روی تبلیغات مغازه بود. این بار که گفت قرمز است هم گفتم بابا آن پرتغال خونی بود که خوردیم این یکی زرد است. گفت نه بابا این قرمز است. خریدیم ولی باور نکردم. هر چی نباشد چند پیراهن از او بیشتر پاره کردم و دستکم ۳۰ سال از او بزرگترم. کیوی را بردیم خانه و تویش قرمز بود.
بزرگسالی و کرختی در برابر تجربیات جدید همینطور آرام و بی‌صدا زیر پوست ما می‌رود. بدون آنکه بفهمیم پا به پیری زودرس می‌گذاریم. همان موقع که از تعجب کردن، از شگفت‌زده شدن برای احتمال اینکه توی کیوی قرمز باشد دست می‌کشیم. می‌گوییم ولی من هنوز برای کشف چیزهای جدید هیجان دارم. ولی اشکال اینجاست که خیلی می‌دانیم. دنیا را دیده‌ایم. کار جهان را دانسته و مفروض می‌گیریم. به خیالمان کودک ۴ ساله نمی‌تواند چیز جدیدی برای ارائه وسط بیاورد. اما او چیزی دارد که ما نداریم. چشمه جوشانی از اشتیاق و لوح تمیزی که می‌خواهد همه رنگ‌های دنیا را روی آن بپاشد و ببیند چه می‌شود.