2021-11-26 00:10:15
گفتم براش از همه زندگیم
اونم گفت درستش میکنیم باهم من نمیتونم تورو از دست بدم
من دیگه با هیچکس نمیرفتم و نمی آمدم و کسی بودم که نبودم هیچ جا اما برای او همه جا بودم و جز دوست داشتنش کار دیگری از من بر نمی امد،
گفت دلم میخواد همدیگر را یاد بگیریم همه جا باهم باشیم و تکراری نشویم برای هم ...
گفتم تو برای من کسی هستی که خسته نمیشم از با تو بودن برای هیچ کاری بگو صد بار یک آهنگ رو گوش کنیم بگو صد بار برویم یک جایی بگو صد بار بگو دوستت دارم...
گفت این همه زمان با تو نمیدونم چطوری گذشته ؟!
گفتم اون شوق اولین روزهایمان نیست
چرا انقد بهونه میگیری چرا برای بودنت منت میگذاری ؟؟
گفت باید برم فلان جا و بیسار جا
گفتم اما من همه فلان جاهام و بیسار جاهام با تو بود ...
گفت من این کار را به خاطر تو انجام دادم اون کار را بخاطر تو انجام دادم ،
گفتم اینا رو نگو چون، چون یه وقت میبینیم چیزی مثل قبل نیست ...
گفت یه چند وقتیه حوصله ندارم
گفتم از تو لیست تماس هام هی داری میروی پایین تر یک وقت دیر نشود برای با هم بودن ...
یک باره دیدم خاطراتمان قشنگ تر شده است تا آدمی که امروز روبرویم ایستاده...
تصمیم گرفتم خاطره هایم را بسوزانم
اما مگر من چند بار عمر میکنم چند تا پاییز میبینم ؟؟
من به او خیلی هشدار دادم خیلی ...
برایش شروع کردم به نوشتن ...
که من اشتباه کردم هر روز دیدمت
همیشه برات کادو داشتم
باید همون اول که به من احترام نمیگذاشتی میفهمیدم ...
دل من میشکست اما دل شکاندن را بلد نبود ...
اشتباه کردم اولین نفر همه چیز را به تو میگفتم و آخرین نفر من بودم آخر ذهن تو ،
برایم گران تمام شد اما فهمیدم ،
که نباید مزاحم روزهای کسی باشم که دنیاش با من فرق داره ...
فهمیدم وقتی نمیتوانی به چشمان کسی حتی نگاه کنی ، جور دیگر دیدن بی فایده است ...
#علیرضا_مسیحادم
181 viewsedited 21:10