Get Mystery Box with random crypto!

#علیرضا_مسیحادم

لوگوی کانال تلگرام alirezamasihadam — #علیرضا_مسیحادم ع
لوگوی کانال تلگرام alirezamasihadam — #علیرضا_مسیحادم
آدرس کانال: @alirezamasihadam
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 76
توضیحات از کانال

همدیگر را پیر نکنیم
ارتباط در تلگرام و اینستاگرام و فضای مجازی :
@masihadam_official
کانال دستنوشته ها :
@alirezamasihadam

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-07-13 05:46:03 همه اش راهی شدی رفتی به جاده
همه اش دلشوره انداختی به این وامونده
دست هاتو محکم تر گرفتم محکم ترولم کردی
دست هاتو که ول کردم زمین خوردم لهم کردی
من حتی از شمع های روشن بی تو بیزارم
من حتی شب های تاریک با تو رو هم کم دارم
چقدر گفتم عاشق میشم هر روز این ثانیه هارو
چقدر گفتی یه چیزیت میشه ول کن این لحظه هارو
خیالت تخت من میرم تو راحت باش اما
یه چیزی جامونده تو این حل معما

#علیرضا_مسیحادم
31 views02:46
باز کردن / نظر دهید
2022-07-04 12:08:20
من یک نسل زود به دنیا آمده ام 

من یک قاره جا به جا به دنیا آمده ام 

چون با تو میخواستم باشم و نیستم

من باید به فرزندم عشق را بهتر بیاموزم 

شاید باید از این قاره بروم و آنجا ادامه دهم 

شاید هم زندگی دوباره ای را آغاز کنم

آری باید خاطره قصر لب هایت را فراموش کنم

اما نه ، نمی شود ...

تا وقتی که من منم ...

چه در این فلات چه در فلات زمینی دیگر ،

حتی در سیاهچاله ای دیگر که زیستی هست ،

همه چیز همان است ...

باز منم و لرزش بدنم هنگام نگاه به تو

باز هم منم و مرور گویش خاص چشمان تو 

#علیرضا_مسیحادم
52 views09:08
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 09:25:26 زندگی یار میخواهد
 که وقتی حس کردی که خسته ای و درمانده
 او دست بر زانو بزند و تنهایت نگذارد 
و آن روز که حس هیچ کاری نداری
 او همه کارهای محول شده بر تو را انجام دهد 
 تو هم روزی که او اینچنین بود هیچ نگویی و نخوانده بدانی چه باید کنی ...
اینها بماند در گوشه ذهنت  همراه من ؛
اما حال از تو میخواهم  که
«لطفاً طرح یک قلب را با دقت با جمله ای نقش ببند و به همین سادگی چشم بی قرار دلم را روشن کن ...»

#علیرضا_مسیحادم
1.4K views06:25
باز کردن / نظر دهید
2022-02-01 21:27:40
آدرس پستی خانه ما همیشه ثابت هست؛
ولی من برای آمدن به خانه چندین راه مختلف میشناسم ...
مثلا میدانم که در کدام ساعت باید از کدام بزرگراه و کدام خیابان بروم تا سریع تر به خانه برسم
و حتی این اشتیاق رسیدن به خانه هم خیلی مهم است ...
این ها را گفتم که بپرسم حالا شما به جای خانه چند نفر را دارید که آدرس قلب شان را به خوبی بلد هستید، تا سریع تر و اشتیاق فراوان جوری که او هم تپش قلبش بیشتر شود برسید ...
برای تان از همان عشق ها و آدرس های یکسره به قلب آرزو میکنم .
#علیرضا_مسیحادم
روز_عشق
1.4K viewsedited  18:27
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 00:32:36 کنار بخاری 
خرمالو های گس 
منتظرند،
آنها که گرمای سوزان تابستان را گذرانده اند حالا در سوز پاییز میرسند و نوبر میشوند و کامت را شیرین میکنند ...
انار ها با پوست چرم خود از دانه های خود طعمی ساخته اند که لبت را به جنون میکشند 
و تو حرف هایی میزنی که من دیگر در این ماورای هستی نیستم ،
و میروم به عمق هستی نم نم باران،
به عمق زرد و نارنجیِ اسلیمی ...
شیرین باش طولانی،
چون از بنیاد شیرین بودن
بی نهایتت میکند و تا همیشه خواهی بود ‌.

#علیرضا_مسیحادم
245 viewsedited  21:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 00:26:42 به امید بیداری 
حس میکنیم ،
به سوی آگاهی ،
میشنویم و شنیده میشویم،
در تلالو هستیم،
و سخن میگوییم ،
که تنها نباشیم در این راه ،
چون سخن باعث میشود دیده شویم
و میرویم و میرویم ...
نمیدانیم که چقدر حرف های ناگفته بسیار
در کشکول دل مان جا میماند ،
و هیچوقت نه گفته میشنوند نه شنیده میشوند ...
گاهی برای گفتن حرف ها فقط دهان کافی نیست ،
باید با خنجری سینه را بشکافیم آنوقت شاید شیر فهم شوند که در این دل کلی حرف لَخته شده...
بعضی حرف ها گفتنی نیستند چون آنکس که باید میشنود ...
#علیرضا_مسیحادم
216 views21:26
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 00:10:15 گفتم براش از همه زندگیم
اونم گفت درستش میکنیم باهم من نمیتونم تورو از دست بدم 
من دیگه با هیچکس نمی‌رفتم و نمی آمدم و کسی بودم که نبودم هیچ جا اما برای او همه جا بودم و جز دوست داشتنش کار دیگری از من بر نمی امد،
گفت دلم میخواد همدیگر را یاد بگیریم همه جا باهم باشیم و تکراری نشویم برای هم ...
گفتم تو برای من کسی هستی که خسته نمیشم از با تو بودن برای هیچ کاری بگو صد بار یک آهنگ رو گوش کنیم بگو صد بار برویم یک جایی بگو صد بار بگو دوستت دارم... 
گفت این همه زمان با تو نمی‌دونم چطوری گذشته ؟!
گفتم اون شوق اولین روزهایمان نیست
چرا انقد بهونه میگیری چرا برای بودنت منت میگذاری ؟؟
گفت باید برم فلان جا و بیسار جا
گفتم اما من همه فلان جاهام و بیسار جاهام با تو بود ...
گفت من این کار را به خاطر تو انجام دادم اون کار را بخاطر تو انجام دادم ،
گفتم اینا رو نگو چون، چون یه وقت میبینیم چیزی مثل قبل نیست ...
گفت یه چند وقتیه حوصله ندارم 
گفتم از تو لیست تماس هام هی داری میروی پایین تر یک وقت دیر نشود برای با هم بودن ...
یک باره دیدم خاطراتمان قشنگ تر شده است تا آدمی که امروز روبرویم ایستاده...
تصمیم گرفتم خاطره هایم را بسوزانم 
اما مگر من چند بار عمر میکنم چند تا پاییز میبینم ؟؟
من به او خیلی هشدار دادم خیلی ...
برایش شروع کردم به نوشتن ...
که من اشتباه کردم هر روز دیدمت 
همیشه برات کادو داشتم 
باید همون اول که به من احترام نمیگذاشتی می‌فهمیدم ...
دل من می‌شکست اما دل شکاندن را بلد نبود ...
اشتباه کردم اولین نفر همه چیز را به تو میگفتم و آخرین نفر من بودم آخر ذهن تو ،
برایم گران تمام شد اما فهمیدم ،
که نباید مزاحم روزهای کسی باشم که دنیاش با من فرق داره ...
فهمیدم وقتی نمیتوانی به چشمان کسی حتی نگاه کنی ، جور دیگر دیدن بی فایده است ...
#علیرضا_مسیحادم
181 viewsedited  21:10
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 21:55:56
یادم هست وقتی که کوچک بودیم تنبیه می شدیم که اگر می‌زدی در چشمش چه؟
اما کسی یاد نداده به هیچ کداممان
که اگر قلبش را میشکستی چه ؟
اگر باورش را میشکستی چه؟
انگار من و دل در نبردی نابرابر هستیم
که پیروزی ام معلق مانده...
اصلا اینجا انگار برای زیست عاشقانه آفریده نشده ...
و جای خوبی برای اعتماد و حرف های قلبی نیست ...
تفنگچی تیرهایت را حرام نکن ...
این حرف ها را
با هیچ تفنگ و گلوله ای نمی شود
در مغز دل فرو کرد!
چون می میریم اما باز باور نمی کنیم!!!
آری راست می‌گفت مادربزرگ
«تنهایی انسان را دچار بیماری مرور خاطرات میکند...»
خاطرات وقتی مرور میشوند ،
ما حسرت کارها و حرفایی رو میخوریم که باید میزدیم یا نباید میزدیم...،
مداوم آن را تکرار میکنیم ...
و تبدیل میشود به یک تک گویی تک نفره و پایان ناپذیر در عمق وجودمان!
که زمان این اتفاق بیشتر اوقات شبها است که عود میکند!
در مونولوگی گرفتار میشوم
و من آن شب همینطور که دارم با خودم دیالوگ ها را تکرار میکنم کتاب شعری میگشایم در یک بیت از سعدی غرق وهم می‌شوم،
دست می‌اندازم قفسه سینه‌ام را از وسط می‌شکافم،
قلبم را از جایش در می‌آورم
و میگذارم جای یکی از بیت‌های ناگفته‌اش که مغول‌ها آن را سوزاندند
و هیچوقت،هیچکس آن را نخواند..
و یاد نگرفت که شکستن دل از زخم چشم جراحتش بیشتر است ...
چون سر هر خون دلی را میگشایی نشانی از امن ترین آدم زندگی ات میبینی .
#علیرضا_مسیحادم
1.0K viewsedited  18:55
باز کردن / نظر دهید
2021-09-15 00:29:44
تا به حال هیچ فیلسوفی به دنیا نیامده،
همه آدم ها کاشف هستند
کاشف یک دیگر...
شناخت یکدیگر سخت ترین کار است
کاری که یکی از هزاران دلیل وجودیت ماست 
برای تک تک هم نفس هایمان
وقتی تاریک باشیم قطعاً چیزی معلوم نیست 
راهی برای کشف نیست
و پشتش هزاران رمز و راز بوجود می اید
پس قطعا باید ما وجود داشته باشد
چون یک من و یک او وجود دارد
که بی قرار هم هستند و مونس هم
از جنگ با روزگار زیسته یمان چه غنیمتی عایدمان شده؟
آری یک نفر که در روزهای کشنده از غم کنارمان
نفس زده
 که ما را زنده نگه داشته...
چیزی درون هرکس وجود دارد 
که هیچکس به آن دسترسی ندارد
و نام آن را دلتنگی نامیده اند بعد از گذشت سالیان دراز 
انسان فهمیده که وقتی کسی را خیلی میخواهد دلش تنگ میشود برایش ...
و دلتنگی هم یک موهبت برای یادآوری است 
یا شاید هم نفرینی
 چون شکنجه ای میشود بر دلت
 چون بدو که دلت تنگش آمده دسترسی نداری 
نگذارید موهبت ها نفرین شوند
چون یک نفر هست که 
برایتان دلش تنگ میشود 
پس در پی اکتشاف هم نفس هایمان باشیم 
شاید صد ها سال بعد ما هم توانستیم این آگاهی را میراث خود کنیم مثل کشف دل تنگی ...
#علیرضا_مسیحادم
980 viewsedited  21:29
باز کردن / نظر دهید
2021-08-28 14:00:15 که من بودم ؟ کنار خلوتِ دانایی 

که من دیدم ، در من هست تنهایی 

به یکباره کنارم ...تو را دیدم 

در آن میدان رویایی

به زیر مهتاب نورانی

در آن واحد نمیدانستم 

چه کردم چه خواهم و کجا خواهم 

تو را خواهم تو را خواهم تو را خواهم 

دگر من نیستم آن دانای تنها 

که نامش بر سر کوی و زبان ها 

منم مجنون منم مجنون منم مجنون

تویی افسانه افسونگر شیدا 

تویی لیلا تویی لیلا تویی لیلا ...

#علیرضا_مسیحادم
867 viewsedited  11:00
باز کردن / نظر دهید