جنبشِ خلقان ز عشق، جنبشِ عشق از ازل
رقصِ هوا از فلک، رقصِ درخت از هواست
دل چو شد از عشق گرم، رفت ز دل ترس و شرم
شد نفَسَش آتشین، عشق یکی اژدهاست
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۴٧٢
بنگر این کَشتیِّ خَلقان غرقِ عشق
اژدهایی گشت گویی حلقِ عشق
اژدهایی ناپدیدِ دلرُبا
عقلِ همچون کوه را او کهرُبا
عقلِ هر عطّار کآگه شد از او
طبلهها را ریخت اندر آبِ جو
رَو کزین جو بر نیایی تا ابد
لَمْ یَکُن حَقّاً لَهُ کُفْواً اَحَدمولوی، مثنوی، دفتر ششم، ابیات ۶٢۶-۶۲۳
طبله: صندوقچه
«وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أحَدٌ.»
«و نه هیچ کس همتای اوست»
قرآن کریم، سورۀ اخلاص (۱۱۲)، آیۀ ۴
برنامه ۹۱۹ گنج حضور
#استاد_پرویز_شهبازی
#آکادمی_زندگی_عالیش
◣@AlishLifeAcademy◢