فکر می کرد فقط یک سال می ماند. هر چهارشنبه با من ناهار می خورد | موسسه رنگ خدا (شفامارکت-رضاابراهیمی اصل)

فکر می کرد فقط یک سال می ماند. هر چهارشنبه با من ناهار می خورد. و او گفت: "چقدر بیشتر باید بدانید؟" (خنده.)

اما همه شوخی ها به کنار - واقعاً منظورم این است - واقعاً منظورم این است - این فرصتی بود برای جستجو و ساختن و جشن گرفتن یک جامعه مشترک.

بنابراین، بیایید امروز را جشن بگیریم که امسال به جلو می رویم و این آموزش را در قلب خود نگه داریم.

من بسیار مفتخرم که به عنوان رئیس جمهور شما به این جامعه خدمت می کنم، و از همه دستاوردهای شگفت انگیزی که در این اتاق مقابل من منعکس شده است، متواضع هستم. و من سپاسگزارم