Get Mystery Box with random crypto!

از راز شب افسانه‌ها گفتند صد قصه، صدها شعر و لالایی ناقوس دِه، | Aოeɦイiis→آمـــه‌تیـــس

از راز شب افسانه‌ها گفتند
صد قصه، صدها شعر و لالایی
ناقوس دِه، از رنج می‌گوید
از دختری پاک و اهورایی

لب‌های او نقش لب مرز است
بوسیدنش آغاز استعمار
در دادگاه عشق ممنوعه
تاریخ زن، تکرار یک تکرار

پیراهنش گل‌دار و پژمرده
در تار و پودش رنج پاییز است
تا بگذرد این فصل بی‌حاصل،
لب‌های ساغر، تاکِ لبریز است

حد می‌خورد، با بغض می‌خندد
در مسلک آنان که رحمی نیست(!)
حد می‌زنند اما نمی‌دانند
فردا تن این خوشه زخمی نیست

ماهی گلی در دست او جان داد
دریا به چشم او بیابان است
سگ‌ در کمین گوسفندان و
گرگی امین مال چوپان است

چشمان او زاینده‌ی شعر است
آهنگ شعرش، صوت ماهور است
مردان دِه با طعنه می‌گویند
موسیقی چشمان او شور است

در چشم او آبی دریاهاست
دریای شور از اشک ماهی‌ها
ماهی‌‌سیاه کوچک قصه
سرگشته در بین دوراهی‌ها

دل را به ساحل می‌زند امشب
آغوش مرگ از هر طرف باز است
می‌بیند و خاموش می‌ماند
شاید سکوت این‌بار، اعجاز است

گاهی سکوت آغاز فریاد است
برقی که پیش از رعد می‌آید
آرامش ماقبل طوفان است
آوار و سِیلَش بعد می‌آید

#کیانا_قاسمی‌فرد (کسرا)