نمیدانم چرا چندوقت است به هر بهانهای دلم شور میزند، میبین | اَميرعلى قِ
نمیدانم چرا چندوقت است به هر بهانهای دلم شور میزند، میبینم شبها بیخواب است، مادرم کمی دیرتر از همیشه جواب میدهد، ظرفهای امشب شسته نشده، شارژ موبایلم زود تمام شده، پروژهی ادیت از روی پریمیر پریده، پایم هنگام ورزش درد گرفته، موهایم امروز بیشتر از هرروز ریخته، صورتم لاغرتر شده، ماشینکثیف است، کتونیهایم شسته نشده، و هرچه فکرش را بکنی دلم را بهم میریزد. تپش قلب میگیرم، موجی درونم انقدر مهیب میشود که انگار میخواهد خفهام کند، غرقم کند، و بعد وادارم کند تا زندگی را بالا بیاورم. -روزمرگی