آدرس کانال:
دسته بندی ها:
وبلاگ ها ,
هنر
زبان: فارسی
مشترکین:
81.86K
توضیحات از کانال
کانال شخصی✍
نویسنده نیستم ، فقط هرچیزی که به ذهنم میرسه رو براتون مینویسم
با هشتگِ #امیر_مازندرانی کپی کنید
برای تبلیغات و هماهنگی در کانالِ Amir👇👇👇
@Amir_adsss
پیجِ اینستاگراممون👇👇👇
http://instagram.com/Amir.nevesht
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
0
آخرین پیام ها
2024-02-08 14:06:06
نامهای به رفیق نزدیکم:
تو دو سال اخیر خیلی چیزا عوض شده. هر دوی ما به نحوی رشد و تغییر کردیم، ولی یه چیزی هست که هنوزم همونجور مونده: دوستیمون.
همیشه از این بابت خیالم راحته که با وجود زمان و مسافت همیشه هم دیگه رو داریم.
آینده ترسناکه، ولی ترسش یه ذره کمتر میشه وقتی میدونم که تو همیشه کنارم خواهی بود
13.3K views11:06
2024-02-08 14:05:53
یه بار بهش گفتم:
میدونی من آدم صفر و صدی هستم،
یعنی یا برای یکی تا پای جونم هستم یا یه جوری نیستم که انگار هيچوقت نبودهام و این بستگی به خود آدما داره! هيچوقت نصفه و نیمه نیستم و آدمای نصفه نیمه هم توی زندگیم راه نمیدم.
من آدم تکلیف روشنیم و از آدمای تکلیف روشن هم خوشم میاد...
12.7K views11:05
2024-02-07 13:38:51
همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوستم داری یه عدد بزرگ میگفتم ، ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوستم داری ؟ گفتم یکی !
میدونی چرا؟ چون قوی ترین و بزرگ ترین عددیه که میشناسم . . . دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا یکین؟ ماه یکیه ، خورشید یکیه ، زمین یکیه ، خدا یکیه ، مادر یکیه ، پدر یکیه . . . تو هم یکی هستی ! وسعت عشق من به تو هم یکیه ! پس اینو بدون از الان تا همیشه یکی دوستت دارم :)
13.9K viewsedited 10:38
2024-02-07 12:18:14
میخواستم سعی کنم ادمارو دوست داشته باشم، اما هر بار بهم ثابت میکردن که ارزششو ندارن، و جز نفرت و کینه لایق چیز دیگه ای نبودن. وقتی تماشاشون میکردی، میفهمیدی چقدر میتونن کثیف باشن. و پشت نقاب مهربونشون یه هیولای ترسناک خوابیده که هر لحظه تغییر شکل میده، نمیشه دوسشون داشت، غیر ممکنه.
-شقایق.
13.5K views09:18
2024-02-07 12:16:27
تو رو میخوام برای پنجاه سالگی، شصت سالگی، هفتاد سالگی، تو رو میخوام برای خونهای که تنهاییم، تو رو میخوام برای چای عصرانه، تلفن هایی که میزنن و جواب نمیدیم، تو رو میخوام برای تنهایی، تو رو میخوام وقتی بارون است، برای راهپیمایی آهسته دوتایی، نیمکت های سراسر پارکهای شهر، برای پنجره بسته و وقتی سرما بیداد میکنه، تو رو میخوام برای پرسه زدن های شب عيد، نشون كردن يک جفت ماهیقرمز، تو رو میخوام برای صبح، برای ظهر، برای شب، برای همه عمر.
13.2K views09:16
2023-12-08 19:18:25
یک چیز در رابطه با من اینه که من پیگیر نیستم. اگه باهم حرف نمیزنیم، خب نمیزنیم. من اصلاً اصرار نمیکنم که توی زندگی کسی باشم. چون زمانی هم بوده که من حتی تورو نمیشناختم و هیچ مشکلیم باهاش نداشتم.
12.8K views16:18
2023-12-08 17:22:19
بذار بهترین نصیحتایی که توی هاروارد شنیدم رو بهت بگم:
۱- سخت ترین تصمیم ها نیازمند قوی ترین اراده هاست.
۲- هیچوقت یه اشتباه رو دوبار تکرار نکن.
۳- اونقدر به چیزی وابسته نشو که نتونی کمتر از ۳۰ ثانیه رهاش کنی.
۴- هیچوقت در مقابل خانوادت طرف کس دیگه ای رو نگیر.
۵- مامانم میگفت زندگی مثل جعبه شکلاته. هیچوقت نمیدونی چی قراره گیرت بیاد.
۶- ادما توی لحظه ی اخر بهت نشون میدن که واقعاً کی هستن.
۷- اگه روی محافظت از قلبت تمرکز کنی، میتونی از درد و رنج زیادی جلوگیری کنی، اما اخرش میشه یه زندگی که کامل زندگیش نکردی.
13.0K views14:22
2023-12-05 13:55:09
من اون رابطه رو می خوام که
یه روز باهاش برم یهجای لاکچری، یه روز باهاش برم ساندویچی کوچه خیابون، یه روز بشینیم واسه هم کتاب بخونیم، یه روز باهم PS4 بازی کنیم،تو خیابون آخر شب بلند بلند بخندیم،یه روز باهم انقدر عکس بگیریم که حافظه گوشیمون پر شه، جفتمون همو خیلی دوست داشته باشیم و از موندن پیش هم مطمئن باشیم،یه موزیکو ۲ تایی بلند بلند بخونیم، اگه یه موقع باهم دعوا کنیم و سر هم داد بزنیم ولی به جاش آخرش همو بغل کنیم،
بهم کمک کنیم تا به آرزوهامون برسیم،اشتباهات کوچیک همو ببخشیم،همیدگرو تنبیه بکنیم
اما عوض نه!
12.8K views10:55
2023-12-04 22:06:56
رسیدن به آدامس وسط آبنبات چوبی؛
خنکی اون طرف متکا؛
خندیدن بچه از ته دل به اداهات؛
راه رفتن روی جدول بغل خیابون؛
رسیدن به نون بستنی قیفی؛
نوشتن روی شیشه بخار گرفته ماشین؛
داشتن تو دقیقاً همین حسها رو به من میده
13.5K views19:06
2023-12-04 21:56:51
ارتباطش رو با دختره قطع کرده بود. ازش پرسیدم چرا؟ گفت دختر خوبی بود ولی شدید نیاز به مراقبت داشت.هر حرفی بهش برمی خورد. سر هر بحثی میزد زیر گریه، کاراشو من باید پیگیری می کردم. با اینکه تیپ و قیافه و هیکلش رو پسندیده بودم، اما مدام دغدغه داشت که نکنه خوشگل نیست. یکی دو بارم که گفتم باید یذره جدی تر راجع به رابطه مون حرف بزنیم، هول میکرد و به هم میریخت و خواهش تمنا میکرد تموم نکنم باهاش. اصلا خلوت و تنهایی براش تعریف نشده بود. مدام باید با من در ارتباط می بود. رابطه براش بخشی از زندگی نبود. همه ی زندگی بود! یعنی هدف و برنامه نداشت اصلا. گفتم: ولی فکر کنم دوستش داشتی! گفت دختری که ضعیفه بعد یه مدت از چشمت میفته. چون احساس امنیت نمی کنی کنارش. سکوت کردم. نمی دونستم چی بگم.
13.9K views18:56