Get Mystery Box with random crypto!

آدم‌های معمولی برای آدم‌های شر هم‌سطح خودشون اعتبار قائلند. مث | Anarchonomy

آدم‌های معمولی برای آدم‌های شر هم‌سطح خودشون اعتبار قائلند. مثل پسری که از پدرش متنفره، ولی ازش حساب میبره. یا دختری که از مادر شوهرش متنفره، ولی وقتی وارد میشه به پاش بلند میشه. چون توی دایره محدودی که توش زندگی کرده، همون آدم کوچک، خیلی بزرگ بوده. کسی که میره جنگ، و خشونت با ابعادی بسیار بزرگتر رو می‌بینه، و برمیگرده، دچار نوعی از سرخوردگی میشه که نمیتونه توضیحش بده. چون می‌بینه دارند هیولاهای خیلی ریزتری رو بزرگ می‌بینند. و خودش رو که هیولاهای خیلی بزرگتر رو تجربه کرده، متمایز می‌بینه. اما این تمایزی نیست که بشه درباره‌ش حرف زد، یا حتی بش افتخار کرد، مثل تمایز هنرمند با افراد عادی. این شبیه تمایز کسی که اشتباها مدفوع سگ رو خورده، با کسانیه که هیچ‌وقت مزه‌ش رو نچشیده‌اند. از یک طرف تمایز داره، و از طرفی نمیتونه بگه من چیزی چشیده‌ام که شما نچشیده‌اید!
عین همین حالت برای کسی بوجود میاد که به تمام ضعف‌های شخصیتی و وجودی خودش دقت کرده و کشف‌شون کرده. از یه طرف شناختی از خودش داره که بقیه از خودشون ندارند، با فاصله بسیار زیاد، و از طرفی نمیتونه جار بزنه «من می‌دونم چقدر زشتم». و اینجاست که این فرصت براش پیش میاد که دانستن رو فقط و فقط برای خودش دنبال کنه.
هر دانستنی که الان دنبالش هستید، در نمای بیرون برای خودتونه. ولی از داخل دارید با احتساب اینکه بقیه چه پاسخی بش خواهند داد دنبالش می‌کنید. دانستن برای تغذیه خود، یک حالت بسیار نادره، که چند برابر انرژی بیشتر در خودش داره و سریعتر پیش میره. بنابراین بهینه‌ترین حالت برای یادگرفتن و سر درآوردن هرچیزی، از مهندسی تا فلسفه، اینه که قبلش به زشتی‌های خود مسلط شده و بابتش سرخورده شده باشید.‌