این شبیه یک نظریه توطئهست، ولی توطئهای در کار نیست: «چپ خیلی | Anarchonomy
این شبیه یک نظریه توطئهست، ولی توطئهای در کار نیست: «چپ خیلی وقتها به کمک سرمایهداری اومده». مثل فمنیسم، که چپ میخواست زن رو از نظر مالی مستقل کنه، که منجر شد به اینکه نیروی کار دو برابر بشه، و در نتیجه ارزانتر بشه. یا قانون هشت ساعت کار در روز، که چپ میخواست جلوی استثمار بدنی کارگر رو بگیره که نصف روز ازش بهرهکشی نکنند، اما منجر به باز شدن جا برای کارگران دیگه شد و پدیده تولید سه شیفتی رو ممکن کرد. و حالا چپ داره قانون چهار روز کار در هفته رو پیگیری میکنه، و باز هم به نفع سرمایهداری خواهد شد. خیلی از صنایع، وابسته به زمانی که مصرفکنندگان در اختیار دارند، نیستند. مثلا مهم نیست کسی که یک پالتو رو میخره چند روز در سال ازش استفاده میکنه. اگه قرار باشه هر زمستون یکبار هم استفاده کنه، دلیل کافی برای خریدنش وجود داره. و همچنین خودروی شخصی، و همچنین ظروف غذا، و همچنین چادر مسافرتی. و یا وقتی خریداری شد بدون توقف استفاده میشه، حتی اگه مصرفکننده متوجهش نباشه، مثل یخچال، مثل لامپ، مثل فرش. در این بخش اقتصاد، که بیشتر تولیدات فیزیکی هستند، عامل اشباعکننده معمولا فضاست. مثلا برای یک خونه حداکثر سه تا فرش میشه خرید، نه دوازده تا. یا هر خونه یک تلویزیون لازم داره، نه پنجتا. وقتی همه خونهها یکبار تلویزیون خریدند، بازار اشباع میشه. در بخش دیگه اقتصاد، که بیشتر خدمات هستند، زمان عامل اشباعکنندهست. مثلا یک مرد هرماه یکبار لازم میشه که موهای سرش رو کوتاه کنه، نه بیشتر. یا روغن ماشین در در هر ایکس کیلومتر باید عوض بشه، نه زودتر. تا آخر دهه دوم این قرن، و مخصوصا در دوره کرونا، خدماتی که بر پایه اینترنت بودند خوب پیش میرفتند، تا جایی که تقریبا یک حباب ایجاد شد. یعنی بسیاری از شرکتها فکر کردند که بازار حالا حالاها جا داره. اما نداشت. چون هر فرد در طول روز نمیتونه از یه حدی بیشتر بیدار بمونه، و در زمان بیداری نمیتونه بعضی کارها رو از یه حدی بیشتر انجام بده. نمیتونه از ایکس ساعت بیشتر بازی آنلاین انجام بده، یا به موسیقی گوش بده، یا فیلم نگاه کنه. از تایمی که هرکس برای همه اینها داره، مقدار زیادیش توسط اسمارتفونها بلعیده شده. مثلا اگه هرکس چهار ساعت فرصت داشت برای مصرف محتوا، بیشترش رو صرف تلویزیون میکرد، اما الان سه ساعت ازون چهار ساعت رو صرف گوشیش میکنه. پس کسانی که داشتند در حوزه تلویزیون کار میکردند، بخش زیادی از تایم مشتری رو باختند. اما با بزرگتر شدن و مهمشدن شبکههای اجتماعی، در خود اسمارتفون هم اشباع رخ داد. کسی که سه ساعت صرف گوشیش میکرد، حالا دو ساعت از اون سه ساعت رو در شبکه اجتماعی میچرخید، نه در یک گیم و نه در یوتیوب. که پس یعنی صدها سرویس دیگه باید روی اون یک ساعت باقی مونده با هم رقابت کنند، و گلوی همدیگه رو پاره کنند. چه اتفاقی میفته اگه یک روز کاملا تعطیل به هفته اضافه کنیم؟ به همه اون صدها سرویس دیگه، اکسیژن تازه تزریق میشه، تا نه تنها بتونند بقای خودشون رو تضمین کنند، بلکه صورتهای مالیشون دوباره خبر از رشد بده.