یکی از خوانندگان کانال که مشغول تحصیل در یکی از دانشگاههای ام | Anarchonomy
یکی از خوانندگان کانال که مشغول تحصیل در یکی از دانشگاههای امریکاست مقالهای نوشته که داخلش از محتویات کانال من هم استفاده شده، و با اینکه اصل متن مورد تأییدشونه برای انتشارش مانعتراشی میکنند چون منابعی برای ادعاها ذکر نشده (موضوع مقاله رو نمینویسم تا تابلو نشه کیه). این اولین بار نیست که کسانی که از نوشتههای من استفاده میکنند، برای انتشارش در محیط آکادمیک با این مشکل مواجه میشن، و آخرین بار هم نخواهد بود. به صورت دیفالت حرف بیسند و از روی هوا نباید زد، ولی این سختگیریها فراتر ازون قاعده دیفالته، و سه دلیل داره:
اول، علوم انسانی علم نیستند، مجموعهای از نظریات هستند. علم همونیه که با فیزیک سر و کار داره و کارخرابی دانشجو رو با ماشینحساب و میکروسکوپ و سنسور و این چیزها میشه بش ثابت کرد. تو علوم انسانی ازین خبرها نیست، اما برای اینکه رشته خودشون رو علم، و خودشون رو عالم، جا بزنند، ادای رشتههای علمی رو درمیارن. خندهدار اینه که در سالهای اخیر روند معکوسی ایجاد شده و دانشجویان مهندسی در ذکر منبع بیمبالاتی میکنند و پروفسور ناچاره بشون گوشزد کنه وقتی مینویسی فلان مقدار قبلا بدست آمده است، بنویس کدوم بدبختی بهمراه همکارانش بدستش آورده است.
دوم، اگه یه جراحی در حین عمل به نقطهای برسه که دو گزینه برای انجام داشته باشه و فرصت نباشه که آزمایشها و اسکنهای لازم برای هر دو گزینه انجام بشه، باید بدون اطلاعات و سند کافی، و متکی به تجربه و گاتفیلینگ خودش یکیشون رو انتخاب کنه. در اون موقعیت، بدون علم کافی عمل کردن کار غیرعلمی نیست، چون اگه مریض رو همونجوری ول کنه، میمیره. قبلا درباره کمونیسم جنسی در حاشیه شهرهای ایران نوشته بودم. آیا سورسی براش داشتم؟ خیر. اما چقدر وقت داری سورسش رو بدست بیاری؟ (و اصلا مگه ممکنه بدست آورد؟ بری از مردم حاشیهنشین درباره تجربیات سکسشون بپرسی، چند درصدشون راستش رو میگن؟). اما دانشگاه وقتش رو داره. چرا وقتش رو داره؟ چون در موقعیت اون جراح نیست، و نمیخواد کاری بکنه. بلکه فقط میخواد ریچوال پژوهش رو اجرا کنه. بنابراین میتونه تا ابد کشش بده. تا اونجا که پدیده اجتماعی مذکور بیاد و شهر رو ببلعه و افکتش رو بذاره و جمع بشه و بره و جاش رو به یه پدیده دیگه بده (یه زمانی در اروپا، آموزش بدون کلیسا محلی از اعراب نداشت، چون کلیسا متولی همهچیز بود. خود متد اینکه باید چطور درباره چیزی «محققانه» نوشت، به آیینهای کلیسا برمیگشت، چون نگارش مثل عبادت تعریف شده بود. الان یک پسرفتی به قدیم رخ داده و پروسه تولید مقاله به رسومات آئینی تبدیل شده، که یه سری چارچوب رعایت میشه بدون اینکه معلوم باشه هدف چیه).
سوم، گیتکیپینگ در علوم انسانی بیشتره. آوردن سورس برای هر حرفی، صرفا برای معتبر کردن اون حرف نیست. برای نگه داشتن حرف در محدوده خودیهاست. من میگم جوانان مصری روزه نمیگیرن، ولی از ترس بزرگترها رو نمیکنند. اما رویترز میگه هشتاد درصد میگیرن. رویترز از کی پرسیده اینو؟ از یه استاد عربتبار دانشگاه که خودش گرایشات اخوانی داره. با مجبور کردنم به دادن لینک به رویترز، دارند مجبورم میکنند از دایرهای که اون یارو استاده تعیین کرده خارج نشم. پس مقالهم هم نمیتونه با چیزهایی که اون میگه خیلی زاویه پیدا کنه.
گول اینکه دانشجوی امروزی در مقایسه با دانشجوی دویست سال پیش یک هرزه همهجایی به نظر میرسه رو نخورید. اینها اختلافات دورانی هستند. در اصل اینکه دانشگاه یک جای سنتیه، تغییری رخ نداده. و گلاویز شدن با سنتهای کهنه هیچوقت آسون نیست. مخصوصا اگه این جای سنتی، دچار ناکارآمدی (تورم کارمند و گردش پول، و ثابت ماندن خروجی) هم شده باشه.