Get Mystery Box with random crypto!

- بلای پروپاگاندا بر سر دیکتاتور پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی | اندیشه

- بلای پروپاگاندا بر سر دیکتاتور


پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی، برای دیکتاتورها در حکم‌ شمشیری دو لبه است. فایهٔه پروپاگاندا برای دیکتاتور، ذهن‌شویی عمومی و بسیج کردن مردم حول آرمان های واهی و تحریف واقعیت‌ها‌ست؛ مقوله ‌ای که برای بنده و شما کاملاً آشناست و نیاز به توضیح اضافه ندارد. اما پروپاگاندا زمانی برای دیکتاتور خطرآفرین و مهلک می‌شود که او دروغ‌هایی را که دستگاه تبلیغاتی خودش ساخته و پرداخته کرده‌‌، راست می‌انگارد و بر همین اساس سیاست‌گذاری می‌کند و ماشین حکومتی‌اش را به جلو می‌راند.

استالین در زمانی که میلیون‌ها نفر از مردم شوروی به دلیل سیاست‌های غلطش بر اثر گرسنگی در حال مرگ بودند تحت تأثیر فیلم‌های تبلیغاتی سینمای شوروی گمان می‌کرد که روستاییان در اوج رفاه و تنعم به سر می‌برند و میزهای غذای آن ‌ها از فرط سنگینی تاب ورداشته و آنان از صبح تا شب کار دیگری ندارند جز خوردن و نوشیدن و بالالایکا زدن و رقصیدن در دور میزهای پر از کباب و شراب. او با اتکا به همین تصاویر سیاست مرگبار کشاورزی‌اش را ادامه داد و هر اعتراض و مخالفت و قصوری را به گردن دشمن خارجی و عوامل داخلی‌اش انداخت.

چائوشسکو، حاکم دیکتاتور رومانی، سه ماه مانده به سرنگونی و اعدامش با آرای نود و هفت درصدِ به اصطلاح نمایندگان مردم برای یک دوره دیگر رییس جمهور کشورش شد. او واقعاً خیال می‌کرد که نود و هفت درصد مردم طرفدارش هستند و عامهٔ مردم او را می‌پرستند. آنقدر از محبوبیت و جایگاه محکم خود در رأس قدرت مطمئن بود که شورش عمومی مردم کشورش را باور نکرد و آن را اغتشاش مشتی فریب‌خوردهٔ خارجی تصور کرد. او در حساس‌ترین دوران حکومتش که مردم خود را برای سرنگونی‌اش آماده می‌کردند، برای یک سفر رسمی عازم ایران شد. او فقط زمانی پی به واقعیت برد که صدای مخالفان را در یکی از همان تظاهرات‌های به اصطلاح میلیونی پروپاگاندایی‌اش شنید که البته دیگر خیلی دیر شده بود. بهت و حیرت چائوشسکو در آن تظاهرات باید برای هر دیکتاتوری عبرت‌آموز باشد هر چند که دیکتاتور ها هرگز هیچ درسی از تاریخ نمی‌گیرند و محکوم به گام برداشتن در مسیرهای تکراری‌اند.

دیکتاتوری که گول پروپاگاندای تولیدی رژیم خودش را می‌خورد و تظاهرات پنجاه هزار نفری را به استناد تیتر اول روزنامهٔ حکومتی‌اش، تظاهرات پنج میلیونی و چه‌بسا ده‌ها میلیونی می‌پندارد و گزارش‌های تولیدی رادیو و تلویزیون خودش را دربارهٔ گل و بلبل بودن مملکت عین واقعیت می‌پندارد، ناگهان چشم باز می‌کند و با جامعه و مردمی روبرو می‌شود که کاملاً برایش غریب و باورنکردنی‌اند و البته این آگاهی زمانی به دست می‌آید که به قول معروف خیلی دیر شده است.

بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe