Get Mystery Box with random crypto!

- غریبه‌های آشنا فرامرز اصلانی هم دور از وطن درگذشت؛ مرگِ آش | اندیشه

- غریبه‌های آشنا


فرامرز اصلانی هم دور از وطن درگذشت؛ مرگِ آشنایی دیگر در غربت. مرگ در غربت غم‌انگیز است، اما زندگیِ تحمیلی در غربت غم‌انگیزتر است. پایۀ آزادی، بنیاد و شالودۀ آزادی، «آزادی در سبک زندگی» است. پیش از آنکه دهۀ هشتاد رسد و جبرِ پرزورِ چرخش نسل‌ها باعث شود نازک‌نسیمِ آزادگذاری در ایران وزیدن گیرد و برخی سبک‌های موسیقی - تازه آن هم به دلیل مصالح حکومتی - در ایران آزاد شود، سبک زندگیِ یک هنرمند پاپ تحمل نمی‌شد. کسانی «مبتذل» نامیده می‌شدند که چند دهۀ بعد نماد موسیقیِ فاخرِ پاپ شدند.

چیزی که پنجاه‌وهفتی‌ها نه به آن باور داشتند و نه قصد داشتند باور داشته باشند این بود که آزادی فقط آزادی سیاسی نیست (البته هدف آن‌ها هم نه دستیابی به آزادی سیاسی، که تحقق ایدئولوژی مطلوبشان بود). آزادی سیاسی اصلاً برای «تضمینِ آزادیِ سبک زندگی» است. انسان‌ها فقط یک بار فرصت زیستن دارند، فقط یک‌بار! لعنت به این یکبارگیِ درناک‌. آزادی یعنی انسان بتواند زندگی‌اش را بدون آسیب به دیگران به بیشترین میزان ممکن به میل خود سامان دهد؛ زیستن به میل خود، بدون آسیب به دیگران.

همین باعث می‌شود سبک‌ زندگی تنوع پیدا کند. آزادی سیاسی برای این است که بتوان در وزن‌کشی سیاسیِ آزاد، بیشینه‌ای از سبک زندگی مورد علاقۀ خود را محقق کرد. این آن درکی بود که عملاً هیچ‌یک از جناح‌های ۵۷، هر یک به دلایلی، به آن باور نداشتند: زیرا آزادی‌های فردی را کلاً رد می‌کردند یا به سخره می‌گرفتند. همین‌که در همین حکومت برآمده از انقلاب، بسیاری از آزادی‌های نفی‌شده به مرور و با فشار جامعه بازگشت، یعنی برچیدن آن آزادی‌ها نادرست بوده است.

اما غم‎انگیزترین قسمت زندگی ما این است که «ممنوعیتِ بسیاری از سبک‌های زندگی» (مانند سبک یک خواننده)، عادی‌سازی شد. مخالفان لیبرالیسم درک نکردند چرا ما آزادی را از «امور فردی» شروع می‌کنیم؛ زیرا فقط «فردیتِ تضمین‌شده» می‌تواند پایۀ آزادی سیاسی باشد - وگرنه آزادی سیاسی شعار قشنگی است که آزادی‌ستیزترین جماعت‌ها هم به زبان ادعایش می‌کنند. آن اقتصادِ فردی که در «بازار آزاد» از آن دفاع می‌کنیم، از این روست که «قلعه‌ای فردی» می‌سازد تا فرد از گزند و دست‌اندازیِ ادارات عمومی (یعنی جامعه و سیاست) در امان باشد. فرد درون این قلعه، تازه سایر جنبه‌های فردی‌اش را پرورش می‌دهد.

این مرثیه‌خوانیِ نظری برای ریشه‌یابی مرگ در غربت بود. اگر می‌خواهید روزی ایرانیان دیگر به دلیل سبک زندگی‌شان در غربت نمیرند، عزیمتگاهتان برای درک آزادی را در «فرد» بگذارید.

مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe