- حاجی ارزونی اگر برای کاری از جمله ابراز عقیدهای که کسانی | اندیشه
- حاجی ارزونی
اگر برای کاری از جمله ابراز عقیدهای که کسانی میکنند دلیل عقلپسندی نیافتید و دیدید به رغم دلایل و شواهد روشن بر اشتباه بودن آن کار، کماکان بر آن اصرار میورزند، ناچارید دلایلی را که مطرح میکنند کنار بگذارید و بروید یک لایۀ عمیقتر و ببینید «علت» کارشان چیست؟ به عنوان نمونه، جغرافیای رأی کاندیدای حکومتی را در انتخابات ریاست جمهوری در این کشور تأمل کنید. مناطقی که بیشترین رأی را میدهند اغلب دینیتر نیستند، حتی چندان سیاسی هم نیستند. تاحدودی، تابعی است از پایین بودن سطح رفاه و سواد. بنابراین، حتی اگر در مصاحبههایی که صورت میگیرد گفته شود مثلاً به فلان دلیل رأی دادم یا به این فرد رأی دادم، این ارائۀ دلیل را کسی جدی نمیگیرد و ذهن میرود سراغ علت، از جمله ارزش کمکهای یارانهای و پایینبودن حساسیت سیاسی. داستان کمدی ساندیس هم بیانی از همین ماجراست.
حال اگر با چنین نگاهی، مقاومت بسیاری بر سر «همۀ چشمها به فلان» را رصد کنیم، به گمان من میتوانیم، ورای دلایل ادعایی، ردپای حاجی ارزونی را پیدا کنیم. کلاهمان را قاضی کنیم. ببینید من میخواهم یک کاری بکنم. یک بروزی، ظهوری، که کمی مرا (هم در چشم خودم و هم دیگران) اخلاقی و انسانی و پیشرو نشان دهد؛ چه باید بکنم؟ خب، مخالفت با ستم گزینۀ جالبی به نظر میرسد. بدیهی است که چنین مواجههای در وهلۀ نخست با نزدیکترین ستمها بایستی صورت گیرد، ولی خطرناک است و گران؛ به ویژه اگر بخواهد بیپرده و تند باشد. پس ذهن میرود به سمت دورتر. مثلاً چین و روسیه و سوریه و سودان. ولی فرد میبیند که جریان نیرومند و بارزی از مخالفت در این موارد به چشم نمیخورد.
آدمها بیشتر عقلشان به چشمشان است. مگر چندبار راجع به سودان یا اویغور یا نظایر آنها چیزی در سوشال مدیا یا اخبار دیده و شنیده؟ اطلاع درست و درمانی هم ندارد که آنجا اصلاً چه خبر است. گیرم اطلاعات آماری از ارقام شبهنجومی در مورد کشتههای سوریه و زندانیان چین بگوید، وقتی فضای رسانهای از آن لبریز نیست، محکوم کردن آن برای منی که قرار است کمی خودم را در ویترین بگذارم و کمی هم وجدان کوچک خوب خودم را تسلی بدهم، چه فایده دارد؟
یافتم! یافتم! (با طنین ارشمیدسی) کسی و جایی هست که همۀ شرایط بهینه را دارد. اولاً که بدترین موجود این دنیا از منظر رسانهها یعنی امریکا پشت آن است؛ دوم اینکه، این همه میگویند که غاصب و نامشروع است؛ سوم (این را یواشکی میگوییم) حکومت هم که با آن دشمن است، پس هم خطری نیست و برای حفظ سلامتی نافع است، هم حتی نوعی رشوه است که در بعضی مواجهات (مثلاً اصلاحطلبانه) میتواند داد و ستد شود.
اما یک مشکل هست: مگر تو میدانی که آنجا چه خبر است؟ مگر طرف مقابل آنها کمتر اهل خشونت و رادیکالیسم است؟ و از این چیزها. گویا کار گیر کرده. ولی معجزهای نازل میشود. چیزی که مثل سیل خروشان هر مانعی را از سر راهش میشورد و میبرد. کودکان! دیگر هیچ چیز مهم نیست. همینکه کودککشی شده، تمام است. همه چیز برای اشد اعتراض فراهم است. کسی جرأت دارد بگوید نه!؟ مثل ماهیچه میاندازندش توی چرخ گوشت. حالا ممکن است این وسط کسانی بگویند حضرات! آخه اینجا که خیلی بدتر بوده. ولی مشکلی نیست. فریاد بزن ای بر خرمگس معرکه لعنت! ما خودپرست و ملیگرا نیستیم! ستم هر جا که باشد محکوم است. کودکان! کودکان!
این دلیلی است که مطرح میشود. علت ولی به گمانمن چیز دیگری است: حاجی ارزونیه: با قیمت کم، بگو مجانی، مفتکی، بدون خرج، بدون اخراج، بدون زندان، کلی فعالیت سیاسی میکنی؛ بدون هزینه میشوی یک انسان شریف اخلاقی که دلسوز کودکان و مظلومان است. به قدری هم نظربلند که اینجا و آنجا برایش فرقی نمیکند. اگر هم در اینجا، در حوادث سالهای اخیر کاری نکردهای و در مظان اتهامی، این جبران میکند: منم آنکه در سطح جهان ستم را محکوم میکنم. مثل شما دربند قوم و قبیله و بچهمحلهای خود نیستم. به قول صمدآقا، هیشگی نمیتونه مث مو محکوم کنه!
انکار نمیکنم که بخشی از پیوستگان به این کارزار، انسانهایی شریف و اخلاقیاند، باری، فقط با کمی نگاه سطحیِ یکمعادله-یک مجهولی. شماها بدانید که هیچ مشکل مهمی در دنیای ما یکمعادله-یکمجهول نیست. بخشی از این اردوگاه هم هست که اعضا و اجزای شبکۀ طراحی و اجرای برنامههای اتحادیه تمدنستیز و لیبرالستیز به سرکردگی چپ رادیکال است. با شماها حرفی ندارم، ولی اللهوکیلی ما را جزو کسانی که گول شانتاژهای شما را خوردهاند طبقهبندی نکنید. میماند سواد اعظمی که جزء هیچ یک از این دو دسته نیستند. دوستان! انگیزه و علت پیوستن شما و بازنشرها، رفتن به نشانی حجرۀ حاجی ارزونی است.
مرتضی مردیها، نویسنده و مترجم ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید: @andiiishe