یک: عدهای طوری در باب «بطالت عمر با همستر» خطاب به جوانان س | اندیشه
یک: عدهای طوری در باب «بطالت عمر با همستر» خطاب به جوانان سخنوری میکنند که انگار بدون همستر آن جوانِ ایرانی قرار بوده بر سر شغلی مناسب و خوشپول برود، یا وقتش را میتوانسته در کلاب، اسکی، رستوران یا تفریح و سفر مصرف کند. یا دستکم راهی بوده که آرزوهای سادهاش را در آن پیگیری کند. دو: جوانی که برای خریدن یک دنا پلاس باید هفت سال حقوقش را نخورَد، معلوم است که به همستر یا موش و خرگوش هم دخیل میبندد. اصلا به ستارهها و فال هم پناه میبرد. میخواهد بخشی از یک چیزی باشد. اصلا پناه بردن به هر نوع خرافه، در قشری که خیال میکند «فراموش شده» رایجتر است. ما یک ملتِ مجروح هستیم. تحلیل و تفسیر رفتارهای جمعی ما، بدون در نظر گرفتن خفگیها و زخمها و خونی که دائم میرود، کمکمان نمیکند. عمیقاً محتاج خودانتقادی هستیم، اما بدون شناخت واقعیتها، به جایی نمیرسیم. سه: این یادداشت چیزی له یا علیه همستر نیست. در این مورد به متخصصینش مراجعه کنید و آنها را جدی بگیرید. چهار: آیا نمیشود بدون اهانت و نیش، به مردم هشدار بدهیم که مراقب باشند؟ «زمینخورده که زدن ندارد!». یعنی مقدور نیست همدلانهتر راهنماییشان کنیم؟ هیچ درک نمیکنم چطور میتوانند دربارهٔ مردم بینوا اینطور با تحقیر بنویسند؟ این میلِ شهوتناک برای فحشدادن به «ملت ایران» کی قرار است کمی فروکش کند؟ امیدها را در چاه همستر نریزند؟ توصیه درستی است. خُب، در کجا بریزند؟
معین دهاز ـــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید: @andiiishe