'خاطراتِ ساختگی' رفیق جان دیروز توی خبرها نوشتهبود که چندتا | اندیشه ناب
"خاطراتِ ساختگی"
رفیق جان
دیروز توی خبرها نوشتهبود که چندتا دانشمند توانستهاند خاطرات ساختگی درست کنند. اینها مغز یکی دوتا پرندهی مادرمرده را دستکاری کردهاند و این پرندهها دو سه روز است که آوازهای جدید میخوانند. آوازهایی که توی خاطرات ساختگیشان مثلا از پدرشان یاد گرفتهاند.
رفیق جان
من با دانشمندهای زیادی زندگی کردهام. دانشمندها کارشان فقط کشف کردن است. مثل ماشین فتوکپی که نمیداند چه چیزی را کپی میکند و تمام عمر کاغذ سفید تحویل میگیرد و کاغذ رنگی تحویل میدهد. دانشمندها همین شکلیاند. یکریز ایده تحویل میگیرند و کشفیات تحویل میدهند. به بعدش فکر نمیکنند. دانشمندها به بعدش زیاد فکر نمیکنند.
رفیق جان
من از دیروز مدام دارم به بعدش فکر میکنم. مثلا اینکه توی خیابان راه برویم و کنار بقالی و نانوایی و تعویض روغنی، برسیم به مغازهی "خاطرات ساختگی فروشی". یک منشی آنجا منتظرمان باشد که لبخند بزند و مِنو را تحویلمان بدهد. یک لیست از خاطرههای ساختگیِ ناب! پرفروشترینهای هفته: خاطرهی ساختگی از قدم زدن توی شانزالیزه، خاطرهی فینال جام جهانی، خاطرهی کنسرتِ یانی توی آکروپولیس، یا خاطرهی ساختگیِ شبی که جنیفر لوپز میخواست مخمان را بزند ولی ما بهش پا ندادیم!
رفیق جان
بیا به منشی بگوییم که خاطرههای این لیست به کارمان نمیآید. بگو که آمدهایم دنبال یک سری خاطرهی ساختگیِ سفارشی. هرچقدر هم پول بخواهند میدهیم. بگو که ما "کاشفان کوچههای بن بستیم". "حرفهای خستهای داریم" و خاطراتِ ساختگیِ خستهای میخواهیم. مثلا خاطرهی اینکه یک بار هم برنامهکودک نقاشی ما را نشان بدهد و خانم رضایی اسم مارا بخواند. یک خاطرهی ساختگی که تویش سمیه مریض نشده باشد و همیشه سِرُم به دستش وصل نباشد. یا یک خاطرهی ساختگی که تویش مجری اخبار بگوید که خبر جدیدی نداریم، همه جا امن و امان است و حال همه خوب است. رفیق جان، به منشی بگو که چیز پیچیدهای نمیخواهیم. توی این دنیای دیجیتال "طفلی به نام شادی" را گم کردهایم و هر چقدر میگردیم پیدایش نمیکنیم. لطف کند و یک خاطرهی ساختگی برایمان دست و پا کند که تویش تمام آدمها از ته ته دل بخندند. به منشی بگو که آمدهایم دنبالِ "دل خوش". پولش هم هر چقدر میشود مشکلی نیست...
#مهدی_معارف
@andisheh_naab12