Get Mystery Box with random crypto!

'نتیجه 40 سال تبلیغ، 35 درصد محجبه' (یافته مرکز پژوهش های مجلس | دفتر تحکیم وحدت | تبریز

"نتیجه 40 سال تبلیغ، 35 درصد محجبه"
(یافته مرکز پژوهش های مجلس)

اما چرا با وجود تاکید بیش از حد بعد از انقلاب برآیند حجاب به این نقطه رسیده است؟
‌بسیاری از مشکلات موجود در حوزه حجاب بر سر ندانستن مسئله حجاب است. ما شرایطی را برای خودمان تعریف کرده ایم و خواستار حل مسئله حجاب شده ایم اما هیچ گاه مسئله اصلی را درک نکرده ایم. همین هم باعث به بیراهه رفتن معنای اصیل حجاب و استحاله آن از مفهوم ستر بودن شده است.

در همین راستا مقایسه کنید مردم جامعه ای را که مسئله حجاب را درک کرده باشند و آن را به دلایل بسیار والا و ارزشمند پذیرفته باشند با مردمی که به زور رضاخان کشف حجاب کرده و یا به اجبار دستگاه حاکمه حجاب سر کنند. به عبارتی شرایطی که امر اخلاقی همچون حجاب به اختیار انتخاب و درونی و فرهنگ سازی شود و در مقابل شرایطی که امر اخلاقی به اجبار و با سرکوب به مردم قالب و یا نهی شود.

یکی دیگر از عوامل اصلی در به بیراهه کشاندن مسئله حجاب، جدا نمودن عاملیت زنان در این امر است. در دستگاه حاکمه دوران رضاخان که قصد پیاده سازی سیاستی را در جامعه داشت و به بهانه مدرنیزاسیون دست به اجبار میزد و چادر از سر زنان می کشید، زنان جامعه ذیل مدرن شدن تعریف می شدند و در راه رسیدن به آن، پوشش آنها نیز باید تغییر می کرد و مطابق هر آنچه امر می شد تنظیم می گردید.
رضاخان نیز سیاستش را با فرهنگ سازی و آموزش پیاده نمی کرد چرا که همه اقدامات وی بااجبار بود و انتظاری هم نبود.

اما با قانونی شدن حجاب بعد از انقلاب و پذیرش مشروط آن توسط عده ای آن هم به دلایل متعددی چون شریعت و دین و با وعده هایی چون گسترش آزادی و عدالت و امنیت، باز هم حجاب، همان امر اصیل و ارزشمند با معانی و شرایط دیگری بر جامعه تحمیل شد. گویی با تمام تاکیدات متفکرین انقلاب بر حق آزادی انتخاب در شرایط مختلف، هنوز هم بر سر این مسئله با مشکل روبرو بودیم و به عمق آسیبی که با اجباری شدن یک امر اخلاقی متوجه جامعه می شد پی نبرده بودیم. سلب آزادی مردم در انتخاب پوشش بعد از انقلاب یکی از اصلی ترین عواملی بود که باعث به محاق رفتن سرمایه عظیمی همچون حجاب شد، سرمایه ای که به راحتی می شد آن را در جامعه حفظ کرد و از آسیب مصونش داشت.

همچنین در این گفتمان جدید به زنان وعده داده می شد که در جامعه عاملیت خواهند داشت و در امنیت کامل به فعالیت خواهند پرداخت. که اتفاقا همین هم شد و زنان بعد از انقلاب، حضورشان و نقش شان در جامعه بیشتر شد.
اما وعده داده شده مبنی بر عاملیت زنان، رفته رفته به محاق رفت و گفتمان های دیگری جایگزین شدند.

دو عامل بیرون آمده از دل این جریان: 1. قدرت سیاسی حکومت و
2. قدرت مردانه در جامعه بود.
در چنین شرایطی هیچ‌ عاملیتی برای زنِ مسلمان انقلابی که خود انقلاب برایش وظایف سیاسی متعددی تعریف کرده بود، قائل نشدند و او را ذیل دو عامل قدرت سیاسی و قدرت مردانه تعریف کردند.

هنگامی که حجاب زن را ذیل قدرت سیاسی حکومت تعریف می کنیم مقصود این است که چون حجاب سیاسی است و تبدیل به اصول شده است باید آن را به هر طریقی ولو با خشونت حفظ کرد.
در چنین شرایطی است که حتی با وجود غوطه ور بودن جامعه در فساد، با نمایش حجاب در سطح ملی و بین المللی قدرت حاکمیت را به رخ می کشیم و از دیگر ضعف های حکومت اسلامی صرف نظر می کنیم. با چنین گفتمانی علاوه بر جا ماندن گفتمان اصیل انقلاب ناظر بر این مسئله، باعث دوری جامعه از حجاب و معنای واقعی آن هم خواهیم شد.
با گسترش همین عامل هیچ تلاشی برای ترویج و تبلیغ درست حجاب انجام نخواهد شد چون این امر ذیل قدرت سیاسی تعریف شده و با این تحریف، سیاست فرهنگی تبدیل به امراجباری خواهد شد و با تبدیل به امر اجباری، تبلیغ و ترویج حجاب دیگر در اولویت فرهنگی جامعه جایی نخواهد داشت که نتیجه و برآیند آن به وجود آمدن گشت ارشاد و ماجراهای عجیب مشهد و تمام آنچه در این سال ها به بهانه و در جهت تخریب حجاب انجام شده است.

دومین عامل؛ تعریف حجاب زنان ذیل قدرت مردانه می باشد. در اینجا بازهم عاملیت را از زنان گرفته و تماما زن را تحت سلطه و عاملیت مرد قرارداده ایم.
با اصل قرار دادن مردان آن هم در حجاب زنان، تمام استقلال و هویت زن را از وی می گیریم و باعث می شویم یک امر اخلاقی فطری برای زنان، تبدیل به امری مردانه و به دور از عاملیت خود زن باشد. همین گفتمان است که با نگاه جنسی به زن، او را عامل فساد در جامعه می خواند.