Get Mystery Box with random crypto!

-آدولف هیتلر از دیدگاه آدولف شف‌بوخ (قسمت دوم/ پایانی) -این | 🏛Aryan National Socialism🏛

-آدولف هیتلر از دیدگاه آدولف شف‌بوخ (قسمت دوم/ پایانی)

-این مقاله خلاصه‌ای از خاطرات دکتر آدولف شف‌بوخ می‌باشد، باشد که به وسلیه آن شناخت مناسب‌تری از این مرد افسانه‌ای داشته باشیم.



-حقیقتی که مرا در مورد هیتلر مرا مبهوت می‌ساخت، قدرت تصمیم گیری گسترده و رفتار عجیب وی بود. این مرد بزرگ با وجود این که در اغلب کارهایش عجله می‌کرد در هر تصمیمش بررسی دقیقی را نشان می‌داد، پس می‌توانست که کارهایش را دقیقا انجام دهد و تصمیمات نهایی خود را با دوراندیشی و تعمق م‌یگرفت.

-برای تهیه هر سخنرانی‌اش به تنهایی ساعت‌ها وقت می‌گذاشت و چند بار از آن قرائت می‌کرد و با حوصله‌ای که از وی بعید بود آن را تصحیح می‌کرد و نتیجه‌اش سخنرانی‌هایی می‌شد که نه تنها اروپا، بلکه جهان را می‌لرزاند و شاید اگر متفقین اکثر آن‌ها را از بین نبرده بودند در آینده تحولات مهمی را در دنیا ایجاد می‌نمود زیرا این سخنان هرگز مربوط به زمان خاصی نبودند. (در زمان پیشروی متفقین تمام پوسترهای هیتلر و سخنرانی‌های وی سوزانده میشد. اکثر تصاویر باقی مانده از وی توسط ارشیو ایالات متحده باقی مانده است)

-اینکه هیتلر از زن‌ها متنفر بود جدا کذب محض و فاقد اعتبار است، هیتلر برخلاف شایعاتی که بود به زن‌ها علاقه خاصی نشان می‌داد زیرا عقیده داشت که خانم‌ها خوب گوش داده و خوب درک می‌کنند . یکی از این خانم‌ها اوا براون بود. زنی که هیتلر در آخرین لحظات عمر خود در پناهگاه با وی ازدواج کرد. از هنگامی که مبارزه با مارکسیسم را شروع کرد تا زمانی که با ارتش سرخ در برلین می‌جنگید، شاید این بزرگ‌ترین پیروزی شخصی او بود.

-اوا براون که زمانی یکی از زیر دست‌های هفمن عکاس بود، نزدیک ترین زن به هیتلر در طول عمر او بود. اوا براون دختری نجیب و با چهره‌ای ملیح با اندامی کشیده بود و همواره خونسردی خاص خود را داشت.

-در تمام عمرم بیاد ندارم هیتلر شنا کرده باشد یا به شکار و ماهی‌گیری رفته باشد، به حیوانات علاقه خاصی داشت و هرگز علاقه به کشتن آن‌ها نداشت.

-همواره زندگی محقرانه‌ای در بخش کوچکی از کاخ صدارت اعظم ساخته بود و بدون توجه به حرف دیگران در آن زندگی می‌کرد و میگفت این جا اتاق خواب، اتاق مطالعه و دفتر کار من است.

-این مرد که عده‌ای او را نابغه و عده‌ای او را دیوانه خطاب می‌کردند، هرگز برای خواسته‌هایش شدت و سرسختی دور از منطق نشان نمی‌داد، مردی پر استقامت بود و هرگز غیر عادی و ضعیف نبود، همواره مردی پر تلاش بود و با این که ساعات صبح را به کارهای دولت آلمان مشغول بود شب‌ها مشغول مطالعه کتاب‌های استراتژیست‌های مشهور آلمانی بود.

-معمولا از جمع دوری می‌کرد و در گوشه اتاق خود در برچسگادن، مقابل نقشه آلمان و اروپا به مطالعه می‌پرداخت. گاهی اوقات نیز بر روی شکم دراز می‌کشید و فکر می‌کرد در این حالت عکسی از او وجود دارد که هفمن، عکاس مخصوص او برداشته است.

-هرگز از گزارش‌های طولانی خوشش نمی‌آمد و مجبور بودیم از هر گزارش خلاصه دقیق آن را تهیه کرده و به او بدهیم. همواره می‌گفت کمتر حرف بزنید، بیشتر کار کنید. حافظه بسیار قدرتمندی داشت و علاقه‌مندی او از او مردی پر تلاش ساخته بود و تا جای ممکن تلاش کرده و بیکاری برایش ذره‌ای معنا نداشت.

-هیتلر که در مسائل نظامی خبره و فوق العاده زبردست و مطلع بود، نتوانست به هر علت در مسائل سیاسی پیش‌بینی کامل و دقیقی کند که اگر این طور بود آمریکا هرگز به جنگ وارد نمی‌شد. شاید او به آمریکا به عنوان کشوری دور افتاده با قدرت نظامی غیر قابل توجه یاد می‌کرد. بیاد دارم که مارشال گورینگ در دادگاه نورنبرگ از اخطار خود به هیتلر می‌گفت ولی هیتلر حرف های گورینگ را نشنیده گرفته بود و نتیجه‌اش را در شن‌زارهای خونین دانکرک پس گرفت.


-در اواخر جنگ هیتلر وضعیت روحی بسیار ناامید کننده‌ای داشت و در نهایت تصمیم گرفت که در برلین مانده و با سربازان خود تا آخرین نفس از مخروبه‌های باقی‌مانده کشورمان دفاع کند. همگی می‌دانستیم که دیگر امیدی وجود ندارد. کسی به راستی نمی‌داند که چرا وی تصمیم به ماندن کرد در حالی که میتوانست لحظات پایانی عمرش را در برچسگادن بماند.

-شاید اگر ارتش ونگ خیانت نمی‌ورزید هیتلر جنگ را به گونه‌ای دیگر به پایان می‌رساند. زیرا خبره‌ترین سربازانمان در ارتش ونگ بودند و هیتلر شخصا آن‌ها را انتخاب نموده بود. اما تقدیر به گونه‌ای رقم خورد که اراده این مرد در مقابل دنیایی از دشمنان قرار بگیرد و شایستگی هیتلر را مشخص سازد.


@ANS_1488