Get Mystery Box with random crypto!

#یادداشت بهت‌زدگی صدام از سفر مک‌فارلین به تهران جعفر شیر | آنتی الیگارشی

#یادداشت

بهت‌زدگی صدام از سفر مک‌فارلین به تهران

جعفر شیرعلی نیا

آبان ۱۳۶۵ با افشای روابط پنهانی ایران و آمریکا انفجاری در خبرگزاری‌های جهان پدید آمد. انقلابی‌های ایران در هشت سالی که از انقلاب‌شان می‌گذشت بیش از همه به آمریکا تاخته بودند و شعار مرگ بر آمریکا پرتکرارترین شعار در ایران انقلابی بود. خبر روابط و معاملات محرمانه‌ی ایران و آمریکا در میانه‌ی جنگ، غافلگیرکننده‌ترین خبر آن روزها بود که همه را مبهوت کرد و صدام را مبهوت‌تر.
صدام جلساتش در کاخ ریاست‌جمهوری را ضبط می‌کرد و آمریکایی‌ها پس از اشغال عراق نوارهای جلسات صدام را به آمریکا منتقل کردند. یکی از نوارها مربوط به جلسه‌ای است که مدتی پس از افشای جریان مک‌فارلین برگزار شده است.

نوار با صدای صحبت صدام در جلسه آغاز می‌شود. صدام عصبانی بود و نمی‌توانست رابطه‌ی پنهانی ایران و آمریکا را هضم کند. گاهی تلاش می‌کرد با توهین به ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها خشمش را تخلیه کند. از بی‌اخلاقی ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها در سیاست می‌گفت و این‌که آمریکایی‌ها ایرانی‌ها را بیشتر دوست دارند؛ «زیرا برخلاف ما می‌توان آن‌ها را به راحتی از خیابان به داخل ماشین کشید.» می‌خواست ایرانی‌ها را به زنان خیابانی تشبیه کند و پس از گفتن این جمله بلند خندید اما بعد دوباره در جستجوی جوابی منطقی برآمد.

صدام شگفت‌زده از اعضای جلسه می‌پرسید که مگر الان دو سال نیست که عراق با آمریکا دوست است؟ طارق عزیز تایید کرد؛ «بله، از سال ۱۹۸۴. دقیقا دو سال گذشته است.» صدام که نمی‌توانست بهت‌زدگی‌اش را پنهان کند گفت: «پس چه شد؟ دارم سعی می‌کنم بفهمم دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ چه چیزی در رابطه با موضع ما در مورد زیمبابوه یا مسئله‌ی فلسطین یا هر چیز دیگری تغییر کرد؟ منظورم این است که چه شد؟ آمریکایی‌ها کدام مسئله‌ی غیرقانونی را از ما دیده‌اند؟»

اعضای جلسه نیز جوابی منطقی نداشتند. طارق عزیز گفت : شاید موضع عراق درباره‌ی استقلال‌طلبی پورتوریکو آمریکایی‌ها را عصبانی کرده باشد اما در نظر صدام این موضوع نمی‌توانست تا این حد مهم باشد. صدام تحلیل کرد که شاید این موضوع به جایگاه مهم ایران مربوط باشد که با شوروی مرز مشترک دارد و از سوی دیگر «با کشورهای تولیدکننده‌ی ‌نفت خلیج[فارس] نیز مرز مشترک دارند، در حالی که ما جزایر بسیار کوچکی در خلیج [ فارس] داریم.»

آن‌چه صدام را بیش از همه آشفته کرده بود، این بود که ریگان رسما رابطه با ایرانی‌ها را تایید کرده بود و از یک ابتکار ۱۸ ماهه در روابط ایران و آمریکا گفته بود؛ یعنی تقریبا نزدیک به همان مدتی که با حکومت صدام رابطه‌ای جدید را آغاز کرده بودند. صدام گفت باید نامه‌ی محکم و تندی به آمریکایی‌ها بنویسند؛ «زیرا این موضع آشکارا در بالاترین سطح کشور [توسط رئیس‌جمهور ریگان] رسمیت یافته و رسمی شده است. باید به طور جدی پاسخ دهیم و بحث ما با اعراب، اروپایی‌ها و همه‌ی کسانی که تحت تاثیر قرار دارند باید جدی باشد.»

در ادامه‌ی جلسه بحث‌هایی مطرح شد که مبادا تندی عراق با آمریکا آن‌ها را از دریافت کمک‌های کشورهای عربی محروم کند چرا که که این کشورها نسبت به موضع آمریکا حساس هستند. به تدریج نظر صدام هم تعدیل می‌شود و احساس می‌کند تندی کردن با آمریکایی‌ها جواب نمی‌دهد و می‌گوید بهتر است خود او نامه ننویسد و وزارت خارجه یادداشت مفصلی بنویسد و با لحنی ملایم و غیرمستقیم نگرانی عراق را اعلام کند. صدام می‌گوید خوب است یادداشت با جمله‌ای شبیه این آغاز شود: «وزارت امور خارجه‌ی عراق بهترین سلام‌های خود را به وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده می‌فرستد.» و به همین ترتیب ادامه پیدا کند...

@antioligarchie