Get Mystery Box with random crypto!

حکایتی بسیار زیبا و خواندنی راضيم به رضای خدا کشاورزی بود ک | 💥داستان 💥داستان جذاب 💥داستان کوتاه 💥داستانک 😍داستان کوتاه عاشقانه 💥داستان زیبا و آموزنده 💥داستان های عشقی 💥داستان جذاب و

حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

راضيم به رضای خدا

کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.
همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا

پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.
همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
و این داستان ادامه دارد...
همانطور که زندگی ادامه دارد...
وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد...
كه او عاشق ترين معشوق است

ازصميم قلب ميگويم:
راضيم به رضای خدا