چاپ هفتم شده است زندگی من، وقتیکه دختر کوچولو بودم، در انتظا | عباس پژمان
چاپ هفتم شده است
زندگی من، وقتیکه دختر کوچولو بودم، در انتظارِ بیهودهی خودِ زندگی گذشت. گمان میکردم یک روز یکدفعه زندگی شروع خواهد شد و خودش را در دسترس من قرار خواهد داد، مثل بالا رفتن پردهای، یا شروع شدن چشماندازی. هیچ خبری از زندگی نمیشد. خیلی چیزها اتفاق میافتاد، اما زندگی نمیآمد. و باید قبول کرد که من هنوز همان دخترکوچولو هستم. چون همچنان انتظار میکشم که زندگی بیاید.