دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد که تو تن زندگی ام را نلرزانی و | آرامـــ🕊ـــش خیـ🕊ــــال
دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد که تو تن زندگی ام را نلرزانی و در شعر من انقلابی بر پا نکنی و واژگانم را به آتش نکشی دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند، که بر حریر دستانت دست نکشم و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم و در مهتاب شناور نشوم سخن ات شعر است خاموشی ات شعر... و عشقت آذرخشی میان رگ هایم چونان سرنوشت...