معانی مختلف فعل lay معنی اول این فعل" گذاشتن" put است. مثل چیزی را در جایی گذاشتن، گذشته این فعل نیز laid می باشد. Past tense and past participle: laid مثال: لطفا اون لیوان رو بزار روی میز. Please lay the glass on the table. مثال: او دستش رو گذاشت روی شانه من. He laid his hand on my shoulder. معنی دوم این فعل تخم گذاشتن است.(برای پرندگان مانند مرغ) مثال: مرغها در بهار تخم میگذارند. Hens lay eggs in Spring. مثال: اون پرنده روی پشت بام تخم گذاشت. That bird laid eggs on the roof. @ArazEnglishAcademy 381 views06:04