فائق آمدن (بر مشکل جسمی یا عاطفی و غیره) to get over مثال: تونستی اون شرایط (به هم خوردن رابطه ) رو پشت سر بگذاری؟ Could you get over the breakup? مثال: او هنوز نتوانسته با مرگ دوستش کنار بیاد. She hasnt been able to get over her friends death. مثال: او از بیماری به حالت عادی برگشته(خودشو جمع و جور کرده و خوبه حالش) He got over his disease. @ArazEnglishAcademy 723 views07:23