Get Mystery Box with random crypto!

بی عشق

لوگوی کانال تلگرام arezooyemani — بی عشق ب
لوگوی کانال تلگرام arezooyemani — بی عشق
آدرس کانال: @arezooyemani
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 2

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2023-06-22 13:03:01 وهم ۲ | مثل حوا

عشق آن‌شب به دیدنم آمد
دسته‌ای یاس داشت در دستش
قبل هر کار دیگری آمد
دست من ‌را گذاشت در دستش

دست من‌ را گرفت یخ کردم
خانه لبریز عطر یاسش بود
گنگ بودم، توهمی بودم
او ولی کاملا حواسش بود

گفتم اینجا چه میکنی دختر
یخ زدی، برف را نمی‌بینی؟
به گلویش اشاره کرد ، تو چه؟
این‌همه حرف را نمی‌بینی؟

ساده و بی‌اجازه آمد تو
بعد با پشت پاش در را بست
با همان لحن بی‌نظیرش گفت
“بد نگاهم نکن همینه که هست”

مثل هربار باز خندیدم
ناخودآگاه سر تکان دادم
چاره‌ای غیر خنده بود مگر؟
رخت‌آویز را نشان دادم

رخت‌آویز دست‌هایش را
باز می‌کرد تا بغل بکند
شال او‌ را که بی‌گمان می‌رفت
خانه را غرق در غزل بکند

شال بر موی لخت سر می‌خورد
صحنه‌ای دیدنی رقم می‌زد
موج موهای مشکی‌اش آن شب
بی‌محابا به صخره‌ام می‌زد

عطر، آن عطر گرم و شیرینش
از تنش می‌دوید تا بدنم
ردّ بو را به چشم می‌دیدیم
می‌نشیند به روی پیرهنم

چشم‌ها چشم‌ها نمی‌دانی
آه با من چه ها نکرد آن شب
از زیادی آهِ حسرت من
گرم شد دست های سرد آن شب

لب او آه، آه از لب او
از خطوط لب مرتب او
سرخ با صورتی مرکّب او
آه از خاطرات آن شب او

در خیالات مبهمم بودم
یک نفر داشت چای دم میکرد
عاشق چای بود مثل خودم
چای ما را شبیه هم میکرد

قند ها با تواضع بسیار
به لبانش سلام می کردند
سبز یا سرخ هر چه او می گفت
استکان ها قیام می کردند

چای در دست سمت من آمد
غرق آرامشی تماشایی
بودنش توی خانه انگاری
تیر میزد به قلب تنهایی

استکان را به دست من داد و
یاس ها را درون آب گذاشت
گفت اول تو بشنوی یا من؟
خوب شد حق انتخاب گذاشت

گفتم اول من از تو می شنوم
بنشین پیش من ترانه بخوان
لطف کن از خودت بگو زیبا
لطف کن شعر عاشقانه بخوان

شعر جاری شد از لبان ترش
سعدی از عجز داشت دق میکرد
مولوی در سماع می رقصید
حافظ مست هق و هق میکرد

واژه ها بال در می آوردند
تا دهانش به حرف وا می شد
سر هر دفعه گفتن شینش
روح من از تنم جدا می شد

چشم می شد نگاه میکردم
واژه می شد سکوت میکردم
مثل حوا هوایی ام میکرد
مثل آدم سقوط میکردم

هدفش از تمام شعر فقط
به همین جا کشاندن من بود
ناگهان در سکوت غرق شدیم
نوبت شعر خواندن من بود

کاش می شد که حرف هایم را
رو به روی تو مو به مو بزنم
تا که آزرده خاطرت نکنم
باز باید به شعر رو بزنم

شعر دنیاى کوچکى که در آن
تو براى همیشه مال منى
من جواب سکوت مبهم تو
و تو زیبا ترین سوال منی

بنشین شعر تازه دم کردم
باز هم تشنه ی شنیدن باش
روی یک قلّه رو به آغوشم
باش و آماده ی پریدن باش

گریه میکرد و شعر میخواندم
شعر میخواند و گریه میکردم
شعر میشد هر آنچه میگفتم
اشک می شد هر آنچه میکردم

ساز برداشتم سخن گفتم
عود آلوده کرد بویش را
کاش می شد دو تار مویش را
بنوازم کمی گلویش را

روی دوشم فرشته ها با هم
به لبانش اشاره میکردند
دخترک های توی نقّاشی
همه ما را نظاره میکردند

روی لب هاش طعم‌ وسوسه و
توی چشمش پر از تمنّا بود
من که یوسف نبودم از اول
او ولی کاملا زلیخا بود

دست بردم به لمس لب هایش
مردمک ها عمیق تر میشد
هر چه حسم دقیق تر میشد
رنگ لب ها رقیق تر میشد

دست بردم به هیچ انگاری
پنجه‌ام در فضای خالی رفت
توی ذهنم زنی خیالی بود
توی ذهنم زنی خیالی رفت

رفت با کوله‌باری از حسرت
ماند از او خاطرات لعنتی اش
من به دنیای سرد خود رفتم
او به دنیای جیغ و صورتی اش

بگذریم از گذشته ها دیگر
هر چه که بوده دوستش دارم
دوستش دارم و نمیداند
و چه بیهوده دوستش دارم

ناگهان در جهان بی روحم
دختری را غریق غم دیدم
دختری که درون چشمانش
تکّه ای کوچک از خودم دیدم

پیش پایم نشست و دستم را
با سرانگشت ها نوازش کرد
با همان چشم آشنا خندید
با همان خنده‌هاش خواهش کرد

چشم در چشم‌های خیسم گفت
باز داری چه می‌کنی بابا
من کنار تو ام، نمی بینی ؟
پس چرا گریه می‌کنی بابا

عشق هم مثل هر چه داشتمش
بازی عمر بود و باختمش
پیر مردی درون آینه بود
که من اصلا نمی شناختمش

囧 سید تقی سیدی
2 views10:03
باز کردن / نظر دهید
2023-06-22 12:56:43 وهم 1 زیبای من

کاش میشد که حرف هایم را

روبروی تو مو به مو بزنم

تا که آزرده خاطرت نکنم

باز باید به شعر رو بزنم



شعر دنیای کوچکی که در آن

تو برای همیشه مال منی

من جواب سکوت مبهم تو

و تو زیباترین سوال منی



وهم زیبای من سلام، کمی

بنشین پای صحبت من

بنشین درد دل کنم با تو

حامی روزهای غربت من



بنشین شعر تازه آوردم

باز هم تشنه ی شنیدن باش

روی یک قله رو به آغوشم

باش و آماده ی پریدن باش



تو و آغوش من! چه رویایی

حیف در شعر واقعیت نیست

عاقبت در مجاز میمیرم

بودنت حیف بینهایت نیست



در کنار منی و تصویرت

در دل استکان نمی افتد

چای خود را بنوش عزیز دلم

حرف من از دهان نمی افتد



همه ی من برای تو، تو بخند

ترکمانچای عهد ننگینی است

عاه از سرزمین رفته، دلم!

عاه با عین، آه سنگینی است



ضربه ای سخت زد به احساسم

عشق، با اینکه حسن نیت داشت

رفتی و بعد رفتنت گفتم

اه پس مرگ هم حقیقت داشت



عشق یک واژه است بعد از تو

خانه ام از سکوت لبریز است

تو مبادا به فکر من باشی

فکر کردن به من غم انگیز است



خوب شد نیستی ببینی که

دوستدارت هنوز هم تنهاست

او که تکرار میکند با خود

اشک تنها سلاح بی کس هاست



مرد هایی که خوب میبینند

مثل من از بقیه پیرترند

خاطره های کمتری دارند

مردهایی که سربه زیر ترند



وهم من بیش از این نمیخواهم

علت بغض و هق هقت باشم

تو برای خودت کسی هستی

من نباید که عاشقت باشم



گرچه لبخند میزنی، برعکس

سرد و بی اشتیاق می افتی

لنگ پیچیدگی ست فعل شدن

ساده باش اتفاق می‌افتی..!
2 viewsedited  09:56
باز کردن / نظر دهید
2023-06-22 08:07:54
مثل یه بچه که برا ابنبات رنگیِ تویِ مغازه گریه میکنه
واسه پریدن تو گودالای پر از آب بارون ذوق میکنه
واسه تماشای کارتون مورد علاقش هیجان داره
واسه به چشم اومدن توی مسابقه ی دو تلاش میکنه
من درست مثل همون بچه ام . . .
واسه بدست اوردنت گریه کردم
واسه دیدنت از هیجان قلبم دیوونه وار کوبید،
واسه اینکه به چشمت بیام تمام تلاشمو کردم،
خیلی وقت‌ها حتی تو رو بیشتر از خودم دوست داشتم.
من درست مثل همون بچه توی گودال عشق تو پریدم
با اینکه میدونستم دیگران چی میگن
ولی اون حس نابِ خواستن رو توی خودم نمیتونستم سرکش کنم. حس نابِ داشتنِ تو

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
2 views05:07
باز کردن / نظر دهید
2023-06-08 14:07:50 یاد عبور ماه از آن کافه ها بخیر
از یاد رفت قصه ی ما
یاد ما بخیر...
در کوچه های برف؛
کسی ساز مینواخت،
یاد شبی که،
با تو شدم آشنا بخیر...
#رسول_یونان
8 views11:07
باز کردن / نظر دهید
2023-06-04 21:17:29 نمی آیی و شهر من
بدون عشق
تاریک است...
10 views18:17
باز کردن / نظر دهید
2023-01-17 18:43:43 اگر دعای‌ مستجابی داشتم،
از خدا می‌خواستم‌
نزدیکِ تو بودن را به من ببخشد
22 views15:43
باز کردن / نظر دهید
2023-01-15 21:53:42 من شاید خوب بلد نیستم بگم دوست دارم،
ولی پشت همه‌ی سلام ها، کجایی ها،
مراقب خودش باش ها، خنده ها، سکوت ها،
راه رفتن ها، نگاه کردن ها کُلی دوستت دارم پنهونه...
‌‌
24 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2023-01-15 21:53:05 و من مدام از خودم می پرسم
چرا سرنوشت تو را به من رساند
و به من فرصتی برای زندگی با تو را نداد...

#نزار_قبانی
24 views18:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 04:24:59 قلبم به هر دری زد و درمان نشد غمت
برگرد تا دوباره به هم مبتلا شویم...
22 views01:24
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 04:20:16 من به جز هم‌نفسی، با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
#فاضل_نظری
22 views01:20
باز کردن / نظر دهید