2021-03-14 13:51:04
ماهِ آخرِ سال
چقدر همهمه برپا شده است
خبری هست مگر؟
آری انگار همه منتظر نو شُدنَند
شهرِ غمبار شلوغ
سرِ قنّاد و نظافتچی و عطّار شلوغ
کوچه بازار شلوغ
عدّه ای در پیِ روزیِ حلال
عده ای هم زده اند
روی نان ادویه ی تلخِ دروغ
کاش میشد عوضِ پسته خندان شبِ عید
اندکی خنده فروخت
اندکی خنده خرید
کاش میشد عوضِ پیرهنِ سرخ و سفید
دلِ بی کینه خرید
اندکی پینه خرید!
پینه ی دستِ نَدارانِ پُر از رویا را
پینه ی دستِ همین رُفتِگرِ تنها را
آاای یارانِ عزیز
آاای مردانِ سیاست زده ی شهرِ مریض
صاحبانِ قلم و قدرت و میز
گوشِتان تیز کنید
بین این همهمه و قال و مقال
بینِ این شهرِ بَزَک کرده به آویزِ خیال
ماهِ پایانیِ سال
چقَدَر مرد چو اسفندِ در آتش شده اند
مردهایی که خجالت زده در تاب و تَبند
در پیِ نانِ شبَند
گوشتان تیز کنید
چقَدَر مرد که در هیبَتِ مظلومِ پدر
بی صدا میشِکنند!!
شعر: بهنام فرشی
ارتباط با ادمین @hadivn
https://t.me/arshdarburia
1.1K views10:51