Get Mystery Box with random crypto!

وقتی که می‌رفتی، احیانا... جانم به پیراهنت گیر نکرده بود؟ #مری | ۞ جان شیفته ۞

وقتی که می‌رفتی،
احیانا...
جانم به پیراهنت گیر نکرده بود؟
#مریم_قهرمانلو
امروز باز مرغ دلم در هوای آن یگانه جانانه،
دیوانه سر به سینه می‌کوبد،
حضرت آقای حاج علی آقا تابنده محبوبعلیشاه
هنوز دلم در هوای شماست،
گاه هجوم خاطرات شما چنان سهمگین است
که وجودم از پیش خراب و نابود
تکه تکه بر زمین می‌ریزد،
چه بگویم؟
ناگفته‌ها ناگفتنی است،
اینکه چه امیدی داشتم به گذراندن تمام دوران عمرم
به شیرینی
در سایه شما
اینکه هنوز بهت‌زده ام از آن رفتن نابهنگام
اینکه
هنوز باورم نمی‌شود تمام حجتم بر مسلمانی،
تمام عشقم،
تمام امیدهایم،
سیمرغی شد و بال گشود و به چشم بر هم زدنی
بر قله قاف عشق نشست
و من بی بال و پر
برجای ماندم،
چون آتشی از کاروان،
چه بگویم چه نگویم،
در سینه دردی است،
دردی عمیق و ناگفتنی،
هر لحظه می‌خواهد بشکافد
و بیرون بیاید
اما نمی‌آید این درد لعنتی،
و هنوز شرمنده
زنده ام.