2022-01-07 20:53:17
اسطوره یا تاریخ؟ وجه تاریخی شاهنامه (بخش چهارم)
ایران و توران
یکی از مهمترین سهل انگاریهای مصححان پیشین آن بوده که میان ترکان و تورانیان در شاهنامه جدائی نگذاردهاند. برای نمونه، در شاهنامة دکتر خالقی مطلق، هنگام بخش کردن فریدون سرزمینش را میان پسران:
دگر تور را داد توران زمین
وَرا کرد سالار «ترکان» و چین ...
میبینیم که سخن ناگهان از توران به ترکان میچرخد و تور در سرزمین توران، سالار ترکان میشود. در جای دیگر، هنگامی که ایرانیان با شگفتی سهراب را وصف میکنند:
وُ زان جایگه رفت نزدیک شاه
ز «ترکان» سخن گفت و ز بزمگاه
ز سهراب و ز برز بالای او
ز بازوی و کتف و بر و پای او
که هرگز ز «ترکان» چنو کس نخاست
بکردار سَروَست بالاش راست
روشن است که سهراب از تورانیان بوده است، اما در کار بزرگ دکتر خالقی مطلق نیز در شمار ترکان آمده است و این اشتباه بس بزرگ، هم در اثر ایشان و هم در تصحیحهای دیگر شاهنامه بارها تکرار شده است.
نخست باید گفت که بنا بر شاهنامه، تورانیان از تخمة تور، فرزند فریدون، و خویشِ ایرانیان بودهاند. تور در اوستا به گونة توئیریَ tūīria آمده است به معنای پسرعمو. بنابراین، حتی اگر شاهنامه را تاریخ ندانیم و تورانیان را افسانة محض بشماریم، باز هم آوردن لفظ «تُرک» برای سهراب و تورانیان نادرست است. ازسوی دیگر، هیچ کس در جهان نیست که ترکان را با ایرانیان همنژاد بشمارد. پس، از هر روی که بنگریم، لفظ «ترک» برای تورانیان نادرست است. داستانهای شاهنامه قدمت چندهزارساله دارد و ترکان، تیرهای از نژاد زرد بودند که در آن زمانهای دور هنوز در پهنة بالای ایران پیدا نشده بودند و هیچ پیوستگی با نژاد ایرانی ندارند و گویا اندک اندک از شمال چین به این سو آمدند. نامهای تورانیان نیز نامهائی ایرانی است و ترکی نیست. از آن جمله است «سهراب» که واژهای ایرانی است و «سُهر» یعنی قرمز، و در نام شهر «سُهرورد» باقی است؛ و «پیلسَم»، که بنا بر داوری شاهنامه، معنایش میشود «سهمناک چون پیل»: هنگامی که پیلسم از افراسیاب باره و جوشن و گرز و تِیغ میخواهد تا با رستم نبرد کند:
چو بشنید پیران، غمین گشت سخت
بیامد برِ شاه خورشیدبخت
بدو گفت کـ : ”این مرد بُرنا و تیز
همی بر تن خویش دارد ستیز
«همی در گمان افتد از نام خویش»
نیندیشد از کار و فرجام خویش
گر او با تهمتن نبرد آورد
سر خویش را زیر گَرد آورد“
و قرائنی از این قبیل، پیوند خویشی میان توران و ایران را نشان میدهد. در زیر آئین مَی نوشی نیز نشانهای از همانندی برخی آداب ایران و توران را آوردیم.
هنگامی که کاموس کُشانی از سوی تورانیان به رزم رستم میآید، گرزی با سر گاو در دست دارد:
سپهبد، سرافراز، کاموس بود
که با لشکر و پیل و با کوس بود
همی برخروشید چون پیل مست
یکی «گرزة گاوپیکر» به دست
این همان «گرز گاوسَر» است که فریدون به انتقام گاو بَرمایه، با صورت گاو ساخت تا با ضحاک بجنگد؛ و این گرز در دست کاموس، نشان میدهد که کاموس، ایرانی و از نژاد فریدون است.
دیگر آن که، در خود شاهنامه، گواههائی هست که نادرستی واژة ترک را نشان میدهد. از جمله، در نخستین نبرد رستم و افراسیاب، وقتی که از بخت خوش افراسیاب، کمند رستم پاره میشود و افراسیاب و تورانیان میگریزند، در همة نسخهها این بیت آمده است:
برفتند «ترکان» ز پیش مغان
کشیدند لشکر سوی دامغان
بی گفتگوست که افراسیاب، سردار و سالار تورانیان است، فرزند پشنگ، از نژاد فریدون، و نمیتواند سالار ترکان باشد. بنداری (مترجم شاهنامه به زبان عربی در اوایل قرن هفتم هجری، که قدیمیترین دستنویس شاهنامه را در اختیار داشته است) در ترجمة بیت بالا میگوید ”اعیان التورانیة“. ترجمة بنداری آشکارا نشان میدهد که در نسخهای که وی در دست داشته، واژة «تورانیان» بوده است.
114 views17:53