باز هم ماه صفر آمد و داغ غم تنهایی زینب، و اسیران گرفتار به زخم و شلاق، به تمسخر، به کبودی، به عطش، به بیابان، به یهودی، به جگرهای پر از داغ، به آلودگی چشم حرامی، به شترهای برهنه و گریهی اطفال جدا از پدر و مهر و عطوفت...
و صفر آمد و از اینهمه داغ، دل پر خون امامم به تلاطم افتاد...
چشم او سرخ، جگرش خون و دلش باران شد...
و چه سخت است صبوری به چنان غم به چنین قلب پر از مهر و عطوفت...
سلام بر تو ای صاحب قلب محزون...
سلام بر تو ای مهدی جان...
سرتان سلامت...
صدقه میدهم در ابتدای ماه صفر برای سلامتی جان شیرینت، ای جان شیرینم.