Get Mystery Box with random crypto!

دو نگاه به یک تصویر #علی_مسعودی ۱. نخستین مواجهه‌ی من با ان | آسیمگی

دو نگاه به یک تصویر

#علی_مسعودی

۱. نخستین مواجهه‌ی من با انقلاب ۵۷ همدلانه است. در این مواجهه، انقلاب اسلامی را بخشی از تاریخ صد ساله‌‌‌ی سرزمینی غم‌زده می‌بینم که به‌جستجوی عدالت و آزادی برخاسته، رنج برده، پیروزی و شکست داشته و هم‌چنان در راه است.

اینجاست که من انقلابی‌ها را می‌فهم‌ام، شعارهایشان را، نگاه‌هایی که به دوربین می‌کنند و هیجانی که در دست‌های‌اشان موج می‌زند. چه دست‌هایی! انگشتانی که گاه سرخ از خون رفیقان است؛ و به سوی آسمان کشیده می‌شود تا امیدوارانه ابدیت را به زمین، آرمان را به واقعیت و برادری را به مردم بازگرداند. اینجاست که من از درون تاریخ‌ِ وطن‌ به سرگذشتِ خویش می‌نگرم و می‌یابم خویشاوندهای‌ را، آشنایی‌ها‌ را.

در این‌جایی که ایستاده‌ام، انقلاب ۵۷، مثل انقلاب مشروطه، مثل روزی که احمد شاه رفت، مثل حبس آن پنجاه‌وسه ‌نفر، ترسِ بعد از اشغال، مثل ملی کردن نفت، سخنرانی‌های حسینه‌ی ارشاد، گعده‌های حیاط دانشگاه‌ تهران، رهایی شگفت‌آورِ بعد از بازی با استرالیا، مثل زلزله‌ی بم، مثل ساعت پنج صبح روز ۲۳ خرداد ۸۸، مثل مهاجرت مانی و محمد و بغض باقی‌مانده، چیزی دور نیست، چیزی در «آنجا». نجوایی است از درون، لالایی مادری برای کودک. حس پدر است از وداع با فرزند.

اینجا واقعه بیرون نیست، درون ماست. و از این منظر، دیدن، تنها مواجهه‌ای با یک تصویر بیرونی نیست، بلکه حادثه‌ای است در جان، عطری دارد، می‌شود لمس‌اش کرد. این‌جا برای فهم تاریخ، نگاه کردن به هزار ساعت تصویر آرشیوی هم کفایت نمی‌کند اگر دردِ اینجا نداشته باشی.

در این مقام، گذشته هنوز گذشته نیست، جریان دارد، عبور می‌کند، روایت است.

۲
. دومین مواجهه‌ی من با انقلاب ۵۷ مثل یک توریست است. سر می‌کشم به تصاویر، به‌آرشیوها، به روزنامه‌ها و شگفت‌زده می‌شوم از بس که نمی‌فهمم چه شد و چرا. در این مواجهه، انقلاب بیرون از من است، در جایی ایستاده که نمی‌بینم‌اش، درک‌اش نمی‌کنم و نمی‌دانم که چه نسبتی با من دارد. مدام تلخی می‌کنم با فعالان‌اش، مسخره‌اشان می‌کنم، انگشت اتهام به سوی‌اشان می‌گیرم و توضیح می‌خواهم برای امروز. برای امروز و ابهامی که مثل ابری معلق بر همه‌جا آوار شده. می‌پرسم از علتِ این غبار خاکستری که چگال نشسته بر سر شهر، بر افق، بر فردا.

این تصویر انقلاب، با من غریبه است. انقلابِ آنهاست که حالا من نیز بی‌آن که بخواهم در عواقب‌اش شریک‌ام. وارثی هستم که اسلاف را نمی‌شناسد و میراث‌اش را نمی‌خواهد. اما این میراث، مثل ژن همراه است. ژنی که انتخاب نمی‌شود، هست و هست و هست. حتی بعد از مرگ.

در این مقام، گذشته تصویری است ثابت، یک قاب، یک فریم، گذشته اینجا تاریخ است.

#تصویر_انقلاب
@asimegi