Get Mystery Box with random crypto!

داستان شب جوانی می گفت : روزی با پدرم بحث کردم و صدامون بال | اخبار عصر گناباد

داستان شب جوانی می گفت : روزی با پدرم بحث کردم و صدامون بالا رفت. از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. اندوه بسیار قلب و فکرم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... روز بعد از…