Get Mystery Box with random crypto!

عصرجدید | عصر موفقیت

لوگوی کانال تلگرام asrejadidma — عصرجدید | عصر موفقیت ع
لوگوی کانال تلگرام asrejadidma — عصرجدید | عصر موفقیت
آدرس کانال: @asrejadidma
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 23
توضیحات از کانال

قدم به قدم از خلاقیت به نوآوری برسید
✅ دوست داری یه کسب و کار موفق داشته باشی؟
✅ دوست داری زندگیت رو پر از انرژی های مثبت کنی؟
به جمع ما بپیوند
ارتباط با ادمین
@Taher_aj

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-06-27 08:44:43
بهزاد فراهانی: رسما به گلشیفته گفتند بهتر است از ایران بروی

وقتی گلشیفته آن فیلم را در اواخر دهه 80 بازی كرد، من به آقای خاتمی که البته دیگر رئیس‌جمهور نبود، زنگ زدم زیرا دوستی خوبی با او دارم. گفتم آقای خاتمی چه کار باید بکنیم؟

او گفت مشکلی نیست و نگران نباش. به من قولی داد که پای قولش نایستاد.

یک تلفن هم به آقای میرحسین موسوی زدم که آن زمان رئیس فرهنگستان هنر بود.

بیش از سه تا چهار ماه من و گلشیفته و همسرش بی‌دلیل و به علت عدم درك صحیح از مدیریت هنری به نوعی بازجویی می‌شدیم

رسما ‌به گلشیفته گفته شد بهتر است شما از كشور بروید که گلشیفته رفت و خوشبختانه در راه خوبی هم رفت و خوب یاد گرفت/شرق

asriran.com
@MyAsriran
16 viewstaher, 05:44
باز کردن / نظر دهید
2018-05-14 00:09:22 چرا در سوریه حضور داریم / بخش دوم

به همین دلیل، پس از آرام شدن اوضاع در عراق و بازگشت امنیت به این کشور اتاق عملیات جنگ در ترکیه و اردن تشکیل شد، قرار شد این بار به‌جای عراق سوریه ناامن شود تا ایرانی‌ها هیچ وقت به دریای مدیترانه نرسند. آتشی که چند سال زیر خاکستر خفته بود و باید در سال 2016 و با تکمیل شدن طرح‌های ناامن‌سازی قومی در سوریه توسط امریکایی‌ها روشن شود، با شروع بیداری اخوانی و اعتراضات در کشورهای عربی مانند کودک نارسی در سوریه هم کلید خورد. هر یک از کشورها دنبال منافع خودشان بودند، ترکیه می‌خواست ایران را در مرزهایش نگه دارد و همچنان خودش نقطه اتصال شرق و غرب باشد، قطری‌ها می‌خواستند مانع از صدور گاز ایران از طریق خاک عراق و سوریه به اروپا شوند، رژیم صهیونیستی فرصتی برای ضربه‌زدن به محور مقاومت و قطع ارتباط ایران و حزب‌الله پیدا کرده و امریکایی‌ها نیز در این میان با همه بودند.

تروریست‌هایی که سال‌ها پیش‌تر توسط سازمان اطلاعات ترکیه در قالب گروه‌های اخوانی آموزش دیده بودند، گروه‌های تکفیری وهابی مورد حمایت عربستان که در مناطق مختلف سوریه پراکنده بودند، تروریست‌های آواره القاعده در کشورهای مختلف و سرکرده‌های گروه‌های تروریستی که تحت نظر امریکایی‌ها در زندان «بوکا» بودند، به همراه ده‌ها هزار تروریست‌ دیگر از کشورهای مختلف جهان راهی سوریه شدند تا بزرگ‌ترین انقلاب!! تروریست‌ها با کمک آشکار مدعیان دمکراسی شکل بگیرد. در خلال سال‌های جنگ ترک‌ها، عرب‌ها و غربی‌ها بارها و بارها با سفر به دمشق از رهبران این کشور خواستند تا مسیر خود را از ایران جدا کرده تا جنگ هر چه سریع‌تر به‌پایان برسد، اما مقامات سوری هیچ وقت زیر بار این درخواست‌ها نرفتند و مقاومت را در برابر تسلیم شدن مجانی انتخاب کردند تا به این ترتیب جنگی خونین به مدت هفت سال در آسیای غربی در بگیرد.

ایران که همه آینده‌اش را بر باد رفته می‌دید برای کمک به متحد قدیمی‌اش و برای تامین منافع خود و نسل‌های آینده ناچار دست به کار شد. خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را می‌شد کرد، مستشاران ایرانی راهی سوریه شدند تا راهی را که با تفنگ دشمنان بسته بودند، با گلوله باز کنند. این استراتژی درست ایران باب میل و طبع خیلی‌ها نبود، برای همه کشورهای مداخله‌گر غیرقابل باور بود که ایران با تمام قدرت در کنار دمشق ایستاده و حاضر نیست کوتاه بیاید، چرا که برای استراتژیست‌های ایرانی ثابت شده بود که اگر قرار است قدرت بزرگ منطقه‌ای باشیم باید مانند بزرگان عمل کرد، ایران برای نخستین بار پس از انقلاب و بعد از حضور در لبنان برای حمایت از کشور دوست و به درخواست رسمی آنها، به یک کشور دیگر لشکرکشی کرد و سیل نیروها و تجهیزات ایرانی در مناطق مختلف سوریه خود را نشان داد.

در حالی که ایران برای دفاع تمام قد از منافع ملی‌اش در سوریه حضور یافته بود، برخی‌ها در تهران برای آنکه به این حضور نگاهی دینی بدهند، از آن به‌عنوان مدافع حرم یاد کردند، هر چند این عنوان درست بود، اما اصل، دفاع از منافع ملی بود. رهبر انقلاب اما واژه دیگری برای مدافعان حرم برگزیدند که در هیاهوی نوحه‌خوانان گم شد، «مدافعان حریم» عنوانی بود که کامل‌کننده بود اما چنان مدافع حرم زیر زبان برخی‌ها مزه کرده بود که ترک کردنش آسان نبود، به همین دلیل هزاران تهمت و افترا از سوی کم‌ایمانان و کسانی که سره را از ناسره تشخیص نمی‌دادند به مدافعان وطن زده شد، اینکه برای پول می‌روند، اینکه این مقدار پول می‌گیرند، اینکه برای دفاع از بشار اسد رفته‌اند و ده‌ها افترای ناپسند دیگر، در حال که در این سال‌ها کسی نبود به درستی پاسخ سوالات بی‌شمار ایرانی‌ها و ادعای دروغین رسانه‌های خارجی را بدهد.

ایران برای آنکه بتواند مسیرش را به دریای مدیترانه باز کند، وارد عمل شد و با نشان دادن اهمیت امنیت در سوریه برای چینی‌ها و هندی‌ها این دو کشور را هم همراه ساخت. اما در همین زمان بود که دشمن تصمیم گرفت که عراق را هم ناامن کند تا به‌زعم خود با گسترش دادن جنگ ایران را سرگرم کنند و هزاران رزمنده عراقی را که در سوریه با ترویست‌ها می‌جنگیدند، مجبور به بازگشت به کشور خود کنند. اتحاد میان بعثی‌ها، فراری‌های ارتش صدام و تروریست‌های القاعده در پایتخت اردن شکل گرفت و کمک‌های اطلاعاتی امریکا نیز سر رسید تا شعله‌های جنگ گسترده‌تر شود، اما باز هم ایرانی‌ها از پس ماجرا برآمدند و کاری کردند که حامیان تروریست‌ها خود وارد میدان شوند، جنگ ابعاد تازه‌تری به خود گرفته بود.

@syriankhabar
@asrejadidma
3.0K viewstaher, 21:09
باز کردن / نظر دهید
2018-05-14 00:05:24 چرا در سوریه حضور داریم / بخش نخست

بارها سوال شده است که ما چرا در سوریه حضور داریم؟ چه دلیلی دارد که ایران باید در سوریه و عراق حضور پیدا کند؟ چرا در امور دیگر کشورها دخالت!! می‌کنیم؟ این دست سوالات که طراح آنها معمولا مخالفان منافع ملی کشور هستند و برخی از دشمنان فارسی‌زبان (بنده آنها را ایرانی نمی‌دانم) مدام در آن دمیده و به دلیل ضعف رسانه‌ای و تبلیغی ما موفق شده‌اند که آن را در ذهن پرسشگر مخاطب ایرانی فرو کنند. این مخاطب از آنجایی که برایش سوال است وقتی می‌پرسد کسی نیست که به او پاسخ دهد. سال‌ها پیش و هنگامی که موضوع اعزام نیروهای مستشاری و عملیاتی کشور به سوریه برای مبارزه با تروریسم مطرح شد، عده‌ای از همه‌جا بی‌خبر عنوان «مدافع حرم» را ساختند، در حالی که بنده همیشه معتقد بوده‌ام که دلیل حضور ما در عراق و سوریه همیشه دفاع از منافع ملی کشورمان بوده است.

سال گذشته در چند یادداشت به دلایل حضور ایران در عراق و سوریه پرداختم، در سلسله یادداشت‌ها تاکید کردم ما برای حفظ منافع ملی خود چاره‌ای جز حضور مستقیم در سوریه و عراق نداشته و اگر به بهای شهادت هزاران نفر و هزینه چند میلیاردی هم شده، باید این حضور را تقویت کنیم. در حالی که کشور به دلیل تجربه‌های بسیار پیشین دچار مشکلات عدیده‌ای در حوزه اقتصادی، به‌ویژه از طرف کشورهای غربی و حمایت کشورهای عربی است، باید جایگاه کشور را در آینده مبادلات اقتصادی و تجاری تقویت کرده و اجازه ندهیم که دیگران این جایگاه را اشغال کنند. اشاره کردم که دسترسی ایران به ساحل مدیترانه بسیار اهمیت دارد و ضرورت این حضور به‌گونه‌ای است که دشمنان کشور همواره در تلاش بوده‌اند تا مانع از شکل‌گیری این واقعیت شوند و همه جنگ نیز بر سر همین مساله صورت گرفته است.

نوشتم که در دوره پهلوی، تیرگی روابط ایران و عراق باعث شد تا ایران نتواند به ساحل مدیترانه دسترسی پیدا کند، پس از انقلاب و دوران جنگ نیز این رویکرد ادامه یافت. هنگامی که در انتفاضه شعبانیه در سال 1992 نیروهای مردمی فقط یک گام تا سرنگونی رژیم بعث فاصله داشتند، امریکایی‌ها وارد عمل شده و صدام عفلقی را در قدرت نگه داشتند تا همچنان ایران پشت دروازه‌های غربی خود با یک دشمن کینه‌توز و شکست‌خورده دست و پنجه نرم کند. امریکایی‌ها هنگامی که عراق را اشغال کردند نیز با حضورشان مانع از دسترسی ایران از طریق خاک عراق و سوریه که متحد تهران به شمار می‌رفت، به دریای مدیترانه شدند. امن شدن نسبی عراق و شروع عصری جدید در عراق که با اخراج اشغالگران امریکایی همراه شد، پس از قرن‌ها نخستین فرصت طلایی را در اختیار ایرانی‌ها قرار داد تا سر اسب مراد را به سمت مدیترانه کج کنند. اما هیچ وقت چنین اجازه‌ای نباید داده می‌شد.

دسترسی ایران به بنادر سوریه از طریق خاک ایران، پیامدهای بسیاری داشت، پیامدهایی که برای خیلی از کشورها زنگ خطر بود، ترکیه که در چهاردهه گذشته خودش را به عنوان پل ارتباطی آسیا و اروپا معرفی کرده بود، به شدت نگران شد، قطری‌ها و سعودی‌ها به این نتیجه رسیدند که ایران می‌تواند نفت و گاز خود را از طریق خط لوله به عراق، سوریه و از آنجا به اروپا صادر کند، امریکایی‌ها فهمیدند که اگر این اتفاق روی دهد، فاصله تجاری چین با اروپا و شمال افریقا به کمتر از یک هفته خواهد رسید، رژیم صهیونیستی با ترس از اینکه اگر راه‌آهن تهران – بغداد – دمشق تاسیس شود، ارتش ایران در کمتر از 24 ساعت پشت مرزهای جولان اشغالی نیروهایش را پیاده خواهد کرد، و به چند دلیل دیگر، خیلی‌ها ترسیدند و اتاق عملیاتی تشکیل دادند که مانع از دسترسی ایران به دریای مدیترانه شوند.

آنها می‌ترسیدند که هندی‌ها و پاکستانی‌ها از همین مسیر با اروپا دست به تجارت بزنند و کشورهای آسیای مرکزی نیز وسوسه شوند که از طریق خاک ایران و بنادر سوریه با اروپا و شمال آفریقا داد و ستد کنند. منافع اقتصادی این دسترسی چنان زیاد بود که دیگر کسی نمی‌توانست بدون ایران زندگی کند و امنیت ایران برای بسیاری از کشورها مهم می‌شد، چرا که ایران دوباره به‌عنوان چهار راه تمدن، می‌توانست فقط با ترانزیت کالا و ارائه خدمات به کشورهای دیگر به سود سرشاری دست بیابد، کما اینکه این مساله یک نتیجه نهایی هم در بر داشت و آن نیز حضور همیشگی و دائم ایران در عراق و سوریه و تبدیل شدن تهران به متحد راهبردی دهلی‌نو و پکن بود که برای ترکیه، امریکا، رژیم اسرائیل و سعودی‌ها به هیچ عنوان قابل پذیرش نبود.

@syriankhabar
@asrejadidma
2.5K viewstaher, edited  21:05
باز کردن / نظر دهید
2018-05-14 00:04:27
دلیل حضور ایران در سوریه حفظ منافع ملی کشور و تامین منافع نسل‌های آینده است. به این نقشه دقت کنید....

@syriankhabar

@asrejadima
2.0K viewstaher, 21:04
باز کردن / نظر دهید
2018-04-28 22:00:30 30 ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند

دکتر محمود سریع القلم
پژوهشگر توسعه


1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda  قرار می گیرند؛

2-حرف های تکراری می زنند؛

3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛

4-خود را نمی شناسند؛

5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛

6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛

7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛

8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛

9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛

10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛

11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛

12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛

13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛

14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛

15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛

16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛

17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛

18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛

19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛

20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛

21-حکومت ها را خوشحال می کنند؛

22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛

23-زود عصبانی می شوند؛

24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛

25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛

26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛

27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛

28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛

29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛

30-نمی دانند جهل چیست.

منبع: کانال دکتر سریع القلم

@asrejadidma
1.9K viewstaher, 19:00
باز کردن / نظر دهید
2018-04-27 07:11:05 ریشه‌ی چند اصطلاح عامیانه

زپرتی: واژه ی روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق‌های روسی در ایران است. در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می‌افتاد دیگران می‌گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش به هم ریخته است.

هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه‌ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می‌تواند نازیبا و نچسب باشد، جمله ی انگلیسی I shall have به معنی من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژه ی مسخره آمیز را برای هر واژه ی عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه (به کار می‌برند.

چُسان فسان :از واژه ی روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

شر و ور :از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.

اسکناس: از واژه ی روسی Assignatsia که خود از واژه ی فرانسویAssignat به معنی برگه دارای ضمانت گرفته شده است.

فکسنی: از واژه ی روسی Fkussni به معنای بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنای بیخود و مزخرف به کار برده شده است.

نخاله: یادگار سربازخانه‌های قزاق‌های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می‌گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند.

آکبند: آیا می دانستید کلمه آکبند نه کلمه ای لاتین است و نه فارسی؟قدیما که بندر آبادان بهترین بندر ایران بود و کشتی های تجاری اونجا بارشون رو تخلیه می کردند روی بعضی از اجناس که خیلی مرغوب بودند نوشته شده بودUK BAND یعنی بسته بندی شده انگلیس ولی آبادانی های عزیز اونرو آکبند می خوندند و همین طوری شد که این تلفظ اشتباه در تمام ایران منتشر شد و همه به جنسی که بسته بندی شده می گن آکبند.

@asrejadidma
1.5K viewstaher, 04:11
باز کردن / نظر دهید
2018-04-25 18:13:47 قانون پل طلایی

اگر کسی در مذاکره به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ می‌گوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. در مذاکره مفهومی داریم به نام «پل طلایی».

این مفهوم که یک قانون خیلی قدیمی ‌چینی است، می‌گوید اگر دشمن به شما حمله کرد و از پلی بر روی رودخانه‌ای گذشت، پل پشت سرش را خراب نکنید؛ چون وقتی دشمن بداند دیگر راه برگشتی ندارد، انرژی و تلاشش برای شکست دادن شما مضاعف خواهد شد.

در عوض بروید و پل پشت سرش را از طلا بسازید تا اگر خواست عقب‌نشینی کند، احساس کند که روی این پل طلایی، حتی عقب‌نشینی هم افتخار است.

پس ما، نه تنها نباید طرف مذاکره‌مان را ضایع کنیم، بلکه حتی موظف هستیم کمک کنیم که او خطایش را به شیوه آبرومندانه‌ای بپوشاند و عقب‌نشینی کند. در این صورت، رابطه قابل‌ ترمیم خواهد بود. مطرح کردن دروغ و خیانت دیگران، تنها در حالتی معنا پیدا می‌کند که تصمیم گرفته باشیم دیگر تحت هیچ شرایطی به دوستی و همکاری با آنان ادامه ندهیم.
@asrejadidma
1.3K viewstaher, edited  15:13
باز کردن / نظر دهید
2018-04-16 08:45:37
اگر ده سال پیش 1000 دلار روی این شرکت ها سرمایه گذاری می کردید؛ اکنون چقدر شده بود؟

@asrejadidma
1.2K viewstaher, 05:45
باز کردن / نظر دهید
2018-04-08 23:28:37 گور دسته‌جمعی بود آن پناهگاه
چرا برای دلار صف می کشیم؟

دکتر محمد فاضلی ، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در کانال دغدغه ایران نوشت:

سال‌های وحشت جنگ و حمله هوایی عراق بود و وسط حیاط مدرسه ما یک پناهگاه ساخته بودند. آژیر قرمز که به صدا در می‌آمد، چهارصد پانصد نفر دانش‌آموز دوره راهنمایی، وحشت‌زده به سمت دو در ورودی پناهگاه حمله می‌بردیم. پناهگاهی تاریک که کودکانه تصور می‌کردیم اگر بمب بر سر آن بریزد در امان خواهیم بود؛ چه تصوری خامی. بمبی اگر به آن پناهگاه می‌خورد، گور دسته‌جمعی ما می‌شد.

بمب هیچ وقت به مدرسه ما نخورد و هیچ‌ دانش‌آموزی با بمب آسیب ندید، اما هر بار که صدای آژیر قرمز به صدا درآمد، شلوغی و حمله به در پناهگاه، چند آسیب‌دیده و دست و پا شکسته به جا گذاشت. ما از ترس بمب، با صدای آژیر قرمز، همدیگر را زیر دست و پا له می‌کردیم؛ برای رسیدن به گوری دسته‌جمعی که توهم جان‌پناه بود.

ازدحام این روزها برای خرید ارز جلوی صرافی‌ها هم چیزی شبیه حمله ما به پناهگاه مدرسه ماست. همه کاستی‌ها، ناتوانی‌ها و بی‌کفایتی‌ها درست، اما ما چرا کم و زیاد پول‌مان را به دست گرفته‌ایم و جلوی صرافی‌ها صف کشیده‌ایم؟ ما چرا باید با دامن زدن به یک «وحشت عمومی» خودمان را زیر دست و پا له کنیم؟

ترامپ آژیر می‌کشد، کشورهایی در منطقه هم صدای این آژیر را تقویت می‌کنند، و شاید کسانی هم در داخل عمداً یا از سر نادانی بر وحشت آژیرها می‌افزایند. آیا این ما هستیم که از ترس آژیر خود را برای رساندن به پناهگاهی که جز ابهام و تاریکی در آن نیست، زیر دست و پای یکدیگر له خواهیم کرد؟

می‌ترسیم ارزش پول ملی سقوط کند و دارایی‌ها ما کاهش یابد؟ هر قدر بیشتر جلوی صرافی‌ها صف بکشیم، قیمت بالاتر می‌رود و این سقوط بیشتر می‌شود، بدون آن‌که چیزی گیر اکثریت بیاید. می‌ترسیم بمبی در اقتصاد منفجر شود و ما بیرون از پناهگاه، زیان کنیم؟ صف کشیدن برای خرید دلار، می‌تواند پیش از آن‌که بمبی از راه برسد، ما را زیر دست و پای خودمان له کند.

می‌ترسیم گروه‌هایی با دارایی‌های کلان از خرید و فروش در بازار ارز سودهای کلان ببرند و خرده‌پول‌های دست ما هیچ شود و از این نمد کلاهی برای ما ساخته نشود؟ صف کشیدن ما برای خرید دلار، سود صاحبان دارایی‌های بزرگ را بیشتر می‌کند. هر یک تومان که با حضور وحشت‌آلود ما جلوی صرافی‌ها بر قیمت دلار افزوده می‌شود، صاحبان سرمایه‌های مشروع و نامشروع حاضر در بازار ارز را بیش از آن‌چه تصور کنید افزایش می‌دهد.

بیایید از ترس آژیر، یکدیگر را در رسیدن به توهمی از پناهگاه له نکنیم. آرام بگیریم و کنار بکشیم، بگذار ببینیم آن‌ها که تنها در میان میدان می‌مانند، کیستند. آن‌ها که نان‌شان در همراهی ما با شلوغی میانه میدان است.

آژیرها را همه به صدا درمی‌آورند، عکس‌هایی از بی‌ارزش شدن پول فلان کشورها پخش می‌کنند؛ و همه برای آن است که من و شما بترسیم و خرده‌پول‌های‌مان را به میدان بیاوریم، وحشت بیافرینیم و در میانه تاریکی یکدیگر را زیر دست و پا له کنیم.

نترسیم و فعلاً آرام بگیریم. اوضاع که آرام شد، از دولتمردان ارائه گزارشی شفاف و دقیق، با صراحت و بی‌پرده‌پوشی، فارغ از شعار و پر از شعور، و صادقانه با مردم طلب کنیم. بپرسیم این چه حکایتی است؟ این چه مصیبتی است که آرامش نداریم. چرا کسی پاسخ نمی‌دهد چه خبر است. آشکار شدن همه کاستی‌ها را مطالبه کنیم و مو از ماست بکشیم؛ اما فعلاً نترسیم و به این معرکه دامن نزنیم. مطالبه پاسخ‌گویی را فراموش نکنیم، اما در فضای ناآرام و پرتنش، کسی پاسخ نمی‌دهد. بیایید برای ایران، بر تنش‌های این فضا نیفزاییم. پناهگاهی در کار نیست، ما فقط خود را زیر دست و پا له می‌کنیم.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
@asrejadidma
1.2K viewstaher, 20:28
باز کردن / نظر دهید
2018-03-17 07:58:29 می خواهم پشت ویترینت را ببینم!

دکتر مجتبی لشکربلوکی، در شبکه استراتژیست نوشت:

دوبار در امتحان اصلی دبستان رد شد، سه بار در آزمون دبیرستان و دوبار هم در آزمون ورودی دانشگاه مردود شد. فکر نکنید مردود شدن وی عادی بود، نه! نمره او افتضاح بود. در امتحان ورودی کالج، در درس ریاضی نمره 1 از 120 گرفت!!
جالب این است که با چنین سابقه ای، اعتماد به نفس کافی هم داشت و برای ورود به دانشگاه هاروارد –رتبه یک دانشگاه های جهان- اقدام کرد و البته رد شد. اما دوباره اقدام کرد. وی توسط دانشگاه هاروارد 10 بار رد شد!! اما برای او مساله ای نبود. او به دانشگاه دیگری رفت و لیسانس زبان انگلیسی گرفت.
بعد آنکه فارغ التحصیل شد او برای 30 شغل درخواست فرستاد. اما برای هیچ کدام از آن شغل ها پذیرفته نشد. حتی برای افسر پلیس شدن درخواست داد. اما آنها هم حتی به او فرصت ندادند. او برای اینکه کارمند کی.اف.سی (فست فود زنجیره ای معروف) نیز اقدام کرد. 24 نفر بودند اما همه پذیرفتند شدند و تنها مصاحبه شونده ای که بین 24 نفر توسط کی.اف.سی. رد شد او بود. این بخشی از داستان زندگی جک ما (بنیانگدار و مالک علی بابا) است که اکنون 41 میلیارد دلار ثروت دارد.

داستان زندگی او الهام بخش است. اما او یک دیدگاه کلیدی در موفقیت دارد که بسیار جذاب است. او می گوید: اگر می خواهید رمز موفقیت را بدانید، نه از داستان های موفقیت، بلکه از شکست ها و اشتباهات آنها بیاموزید. موفقیت آدم های موفق مثل یک ویترین زیبا و آراسته است که پشت آن پر است از شلختگی، شکست و تاریکی؛ چک های برگشت خورده، زندان، مردود شدن، پذیرفته نشدن، مسخره شدن، اشتباهات احمقانه. پس اگر فقط این ویترین آراسته را ببینیم، یک تصویر توهمی از موفقیت در ذهن ما ایجاد می شود و توانمندی ما را برای مواجهه با شکست ها به شدت کاهش می دهد، چرا که فکر می کنیم، در مسیر موفقیت فرش قرمز پهن کرده اند. برای پی بردن به فرمول و رموز موفقیت یک سلبریتی، قهرمان اجتماعی یا مدیر موفق میلیاردر بهتر است پشت ویترین ها را نگاه کنیم. خود او می خواهم کتابی بنویسند به نام 1001 اشتباه علی بابا! او می گوید من نام شرکتم را 1001 اشتباه می نامم.

تحلیل و تجویز راهبردی:
شکست و ناکامی جزو لاینفک موفقیت است چه در زندگی شخصی و چه در مدیریت سازمان ها و چه در اداره کشورها. حال که نمی شود شکست را حذف کرد باید از آن حداکثر استفاده را کرد. شش نکته زیر برای استخراج طلای موفقیت از پسماند شکست توصیه می شود:

1- اجازه ندهید یک اشتباه دوبار تکرار شود. اشتباه ایرادی ندارد. اما تکرار دوباره اشتباه خودمان یا اشتباه رایج دیگران، قابل قبول نیست.

2- از شکست غیرقابل جبران اجتناب کنید، از ریسک های بزرگ که ممکن است کیان زندگی/سازمان/خانواده شما را نشانه بگیرد پرهیز کنید. در عوض استراتژی «شکست های کوچک آموزنده و آگاهانه» را در پیش بگیرید.

3- شکست هایتان را با همان دقت پیروزی هایتان تحلیل کنید. با همان دقت! چرا؟ اگه از یک شکست چیزی نیاموزید، تبدیل به اشتباهی میشود که دوباره تکرار خواهد شد.

4- دیر یا زود شکست می خورید. دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. ممکن است موفقیت همیشه با شکست شروع نشود ولی باید انتظار شکست را داشت و آن را پذیرفت. پس همین الان خود را برای شکست آماده کنید.

5- شکست ها را به رسمیت بشناسید. افراد پیشرو لجبازی نمی کنند بلکه خاضعانه شکست را می پذیرند و یاد می گیرند. با انکار واقعیت چیزی عوض نمی شود.

6- از چرایی منفی به چگونگی مثبت حرکت کنید. چرایی منفی یعنی مدام از خود بپرسیم که چرا من؟ چه گناهی کردم که این بلا/بدشانسی سراغ من آمد؟ و چرا من لایق چنین بدبیاری هستم؟ اما چگونگی مثبت این است که از خود بپرسم چگونه می توانم در نوبت بعدی یک گام به پیش بردارم؟ چگونه می توانم احتمال موفقیتم را بیشتر کنم؟ چگونه می توانم از کسانی که موفق شدند، الگوبرداری کنم؟

خداوند فرمود «اين روزگار است كه هر دم آن را به مراد كسى مى‌گردانيم!» یعنی روزی شکست و روزی موفقیت. همین گردش روزگار و بالا و پایین هاست است که مسیر تکامل و تعالی را فراهم می کند. از گردش روزگار خودمان و دیگران بیاموزیم و فراموش نکنیم که سختی ها فانی اند و سرسخت ها باقی.

@asrejadidma
1.0K viewstaher, 04:58
باز کردن / نظر دهید