خواستم دلیل حال بدمو بهش بگم، کلمات بي ربط ذهنمو به زبون بیارم | END
خواستم دلیل حال بدمو بهش بگم، کلمات بي ربط ذهنمو به زبون بیارم، تموم حرف هاي قلبمو بهش بزنم تا از شر همه ي فکر و خیال هاي بي سر و ته خلاص شم، خواستم بدونه چمه تا مثل همیشه درمون بشه رو دردم؛ ولي همون جمله ي همیشگي مثل یه سد محکم جلوي کلمات زبونم ایستاد! جمله اي که اگه اجازه میداد روحم به آرامش میرسید! جمله اي که تکرار میشه، اما نمیزاره من تکرارش کنم “این همه گفتم چه فایده اي داشت؟!”