دمای هوا خوب است. همین الان دیدم که یک پرنده جلوی باد بال هایش | Attic
دمای هوا خوب است. همین الان دیدم که یک پرنده جلوی باد بال هایش را از هم باز میکند تا به عقب برود و به احتمال زیاد این حالت باعث ترشح هورمون خوشحالی در کلهی فندقیاش میشود. راستی من چرا بال ندارم؟
شامپویی که تازه خریدهام فقط مثل کولر کلهی فندقیام را خنک میکند و خیلی نقش تمیز کننده را ایفا نمیکند که به همین دلیل زده است توی ذوق فندقیام. شب دیر میآید و سریع میرود. دارم نعش خودم را هر طور شده است از این ورطهی هولناک بیرون میکشم که وقتی چهل ساله شدهم روی صندلی جلوی کسانی که از من کم سن و سالتر هستند بنشینم و گذشتهی قابل اسثتنادی برای ارائه داشته باشم تا بتوانم کلهی فندقیشان را با جملهی من چندتا پیراهن بیشتر از تو پاره کردهام، به درد بیاورم. گاهی این وسط دلتنگ میشوم، دلم هوس یک سفر بسیار بسیار طولانی را میکند که اهمیتی ندارد، قبلا که مهم بود چه تغییری ایجاد شد؟ برای خیلی چیزها نگرانم، هربار یک پلن میگذارم روبهرویم برای اینکه کم نیاورم دو پلن دیگر هم میگذارم تنگش که توی کلهی فندقی این زندگی قوی بودنم را فرو کنم که خیال نکند به همین زودی ها قرار است ترمز دستی را بکشم و بگویم، اینجا ایستگاه آخر است. راستی نگفتی، چرا ما کله فندقیها بال نداریم؟