باران شو ببار بر بام خانهام؛ آفتاب شو بتاب بر جانِ خستهام. خ | Attic
باران شو ببار بر بام خانهام؛ آفتاب شو بتاب بر جانِ خستهام. خط یک رود را بگیر تا هامون بیا؛ موج موهات را بکش تا لبهای تشنهام. صدا شو! کلام شو! اسمم را تا پایان تنم بیار. نگاه شو! دو چشم شو! مرا به یاد خودم بیار. دست شو! رقص شو! در صحن دلم مطرب سرمست شو. ساز بزن! شاد بزن! بر دایرهی جور زمان باز بزن... زمان شو! زمین شو! مرا هی دور سر خویش بگردان. طبیب شو! عزیز شو! مصری که منم دور ز تشویش بگردان.
اصلاً آنچه توانی تو همان شو! جسارت نکنم هر چه که خواهی تو همان شو! تو اگر راز شوی، بر مَنَت آن پردهی اغماض شوی، سرد شوی، بهمن آوار بر این مرد شوی، پیر شوی، نالهی شبگیر شوی، تو اگر تمام اینها بشوی، شو! ... لیک کنار من شو!
.
.
.
|سه نقطه، بیپایان|
#علیرضا_شجاعی
@l2aml