اگر بخواهم خودم را به کوه تشبیه کنم، از بیرون و از دور دست ها | Attic
اگر بخواهم خودم را به کوه تشبیه کنم، از بیرون و از دور دست ها بسیار بلند و صعبالعبور به نظر میرسم. اما به محض نزدیک شدن در دو قدمی، شبیه تپهای به نظر میرسم سهلالوصول ْ که آدمها لزومی به فتحِ آن نمیبینند. بنابراین بدون طی کردن آن دو قدم، در نزدیکیش خستگی در میکنند و میروند.
تنها در این دو قدم است که من تعریف میشوم، اما کسی رغبتی به خواندن آن پیدا نمیکند. تنها در همین فاصلهی کوتاه است که میتوانم پردههای میان خودم و آنچه به نظر میرسم را کنار بزنم و در مکان واقعی ِ وجودم بنشینم. من نه آن کوه بلندم و نه این تپهی کوچک. من همانجایی هستم که اکثر آدمها در دو قدمیاش، رنج جلوتر رفتن را بر خود هموار نمیکنند، به آنچه میبینند اعتماد میکنند و درک کردن را به کناری مینهند.