Get Mystery Box with random crypto!

در خود افشاگری بعدی‌ام می‌خواهم به سراغ احساساتم بروم. هرگز با | Attic

در خود افشاگری بعدی‌ام می‌خواهم به سراغ احساساتم بروم. هرگز با آن‌ها در پرده‌ی اول به درستي کنار نمی‌آیم. به خوبی می‌دانم که موقع اوج گرفتن حسم نسبت به کسی یا چیزی باید از آن فاصله بگیرم؛ از آن شخص/ چیز. زیرا در فاصله گرفتن است که می‌توانم به درستی حسم را حلاجی کنم. این حس می‌تواند عشق یا تنفر یا انزجار و در برخی موارد بی‌حسی باشد؛ خطرناک‌ترین ِآنها مورد ِآخر است. بسیار دچار اشتباه می‌شوم. پیچِ تنظیم درجه هریک به قدری لق و شناور است که می‌تواند در لحظه چندین لرزه را به تنم القا کند. نمی‌گویم که احساساتم دروغ‌گو هستند، یا در گمراه کردنمْ نقش اول را بازی می‌کنند. اما بها دادن به آنها در لحظه، مرا تبدیل به آدمی آشفته خواهد کرد که هیچ منطقی پشت کارهایش نیست.
بنابراین من بارها و بارها کدهاي پشت یک حس را از اول تا آخر می‌خوانم. سکوت می‌کنم و مرور می‌کنم. چرا به وجود آمده است، چرا اینقدر آب و تاب دارد و چرا تا این حد گرد و خاک به پا می‌کند؟ آیا واقعی‌است یا چند روز بعد از بین می‌رود؟ یکی از دلایل ناآرام بودنم همین احساسات‌اند. می‌توانم خودم را به آدمی تشبیه کنم که زنجیر چند موجود ِافسارگسیخته را به دست گرفته‌ و تقلا می‌کند همه‌شان را تحت‌کنترل نگه دارد، اما گاهی در این امر موفق نیست.