آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد، همیشه نیمیش هست و نیمیش نی | صدای کتاب️
آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد، همیشه نیمیش هست و نیمیش نیست. بدبختی اینجاست که نمیداند نیمهٔ زنده کدام است. نیمهٔ مرده کدام. مثل ماهی بر خاک آب آب میکند. هست ولی مرده. نیست ولی آب آب گفتنش، تمام نشده.
بیگانه است. تنها و بی خود تمام دنیا را که بهش بدهند، باز دستهایش دنبال نیمه دیگرش میگردد. دنبال خودش که در دیگری جا گذاشته. دنیا را که وجب به وجب بگردد هزار سوزن گمشده را پیدا میکند، خود گمشده در نیمهاش را پیدا نمیکند. میداند کجا جامانده و خوب میداند چرا.