2022-02-06 12:02:26
اندازه ی دو دقیقه ذهن و روحت رو میشه قرض بگیرم؟!
جملاتی که اول آهنگ میشنوی مربوط به آخرین لحظات زندگی هفت فضانورد فضاپیمایی آمریکایی "شاتل فضایی کلمبیا" هست، این فضاپیما سال 2003 به سکانداری ناسا و برای تحقیق، عازم یه ماموریت شد اما موقعِ برگشت به زمین، دچار سانحه شد و هر هفت سرنشینش کشته شدن!
میدونی دارم به چی فکر می کنم؟! بذار بهت بگم نزدیک ترین تجربه ای که با "مرگ" داشتم چند روز پیش بود، روزِ تعطیل بود و از صبح تا غروبم رو با رفقا گذرانده بودم، روزی که از ته دل خندیده بودم و خستگیها و غصههام رو فراموش کرده بودم، شب هم تولد دعوت بودم. تا رسیدم خونه سریع لباس هامو عوض کردم، تا اسنپ بیاد دستی به سر و روم کشیدم و گل هایی که گرفته بودم رو برداشتم و رفتم سوار ماشین شدم.
هنوز از خونه دور نشده بودیم که اولِ اتوبان راننده خلاف کرد و وسط جاده دور زد!
اتوبوسِ خط واحد از دور با سرعت تقریبا زیادی داشت میومد که گفتم: " آقا مواظب باشین خطرناکه! " جملهم کامل نشده بود که نور چراغ های اتوبوس خورد توو چشمم و چشمامو محکم بستم، لحظه ای که شاید به هیچی جز "مرگ" فکر نکردم و تمامِ زندگیم جلوی چشمم اومد؛ تمام اشک ها و لبخندها، خاطره ها، حرف ها، جنگیدن ها و شکست ها، امیدها و ناامیدی ها، حسرت ها و پشیمونی ها و از همه مهم تر عشق های پنهانی که شاید با مرگِ من زنده زنده دفن می شدن و کسی هم از وجودشون خبر دار نمی شد!
از اون شب به بعد بیشتر به " مرگ " فکر کردم، به اینکه چقدر دنیا در عینِ زیبایی بیهودهست و چقدر زندگی در عینِ قدرتمندی بی رحمه!
به اینکه چقدر سرنوشت میتونه ترسناک باشه وقتی مرگ زودتر از عشق در آغوشت بگیره...
وقتی این فایل رو گوش می دادم مدام اون لحظه میومد جلو چشمم، حس عجیبیه لحظه ای که میدونی قراره بمیری و تنها کاری که از دستت برمیاد انتظار برای مرگه! با تمامِ عشق و علاقه ای که به فضا داشتم لحظه ای ترسیدم، شک کردم و نا امید شدم؛ به سرنوشتِ اون هفت نفر فکر کردم، به زندگیشون، به عشق های پنهان شده توو قلب هاشون، به معذرت خواهی های فراموش شدهشون، به محبت های ابراز نشدهشون، به هدف ها و آرزوهای ناکام موندهشون؛ به اینکه چند درصد می دونستن قراره توو این سفرِ فضایی بمیرن؟! یادِ فیلم Ad astra میفتم که روی میدونست این سفر ممکنه بی بازگشت باشه و با وجودِ تنها شدنش توسط اطرافیانش به دنبالِ پدرِ گمشدهش به فضا رفت...
حالا آهنگ خوب رسوخ کرده توو جونم،
تصویرِ " دوستت دارم " ها و " عاشقت هستم " های معلق در فضا میاد توو ذهنم،
دلم می سوزه برای انتظارِ عزیزانشون، دلشوره ها و نگرانی های معشوقهها و نزدیکانشون...
مکالمه از یه جایی به بعد یه طرفه میشه،
اپراتور مرکز کنترل ناسا تکرار میکنه:
Columbia, Houston, UHF comm check
Columbia, Houston, UHF comm check
Columbia, Houston, UHF comm check
ولی دیگه نه فضاپیمایی هست و نه سرنشینی برای پاسخ....
+زندگی کوتاهه رفیق!
#شقایق_عباسی
@audiobook_worldd1
2.5K viewsedited 09:02