Get Mystery Box with random crypto!

تیکه کتاب

لوگوی کانال تلگرام audiobook_worldd1 — تیکه کتاب ت
لوگوی کانال تلگرام audiobook_worldd1 — تیکه کتاب
آدرس کانال: @audiobook_worldd1
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 3.36K
توضیحات از کانال

@Books_mans ادمین صدای کتاب

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 49

2022-02-09 10:15:49
گاهی برای حفاظت از نو رسیده ها.....
کهنه های ریشه دار رو فدا کردیم.......!

@audiobook_worldd1
294 viewsedited  07:15
باز کردن / نظر دهید
2022-02-09 00:09:59
آیا در زندگیِ تو
معنایی هست
که با مرگی که به طورِ حَتم در انتظارِ توست ، از میان نرود؟!
Anonymous Poll
54%
بله
46%
خیر
355 voters1.2K views21:09
باز کردن / نظر دهید
2022-02-08 13:25:12 #تیکه_کتاب

میزان عشق ما به خودمان به‌طورِ مشخص هنگامی معلوم می‌شود که با تهدیدهایی از سوی دیگران روبه‌رو می‌شویم؛ وقتی با غریبه‌ای دیدار می‌کنیم که دارای چیزهایی است که ما فاقدشان هستیم.

در صورتی که عشق ما به خودمان کم باشد، احتمالاً بی‌درنگ احساس بی‌ارزشی و رقت‌انگیزی می‌کنیم. و اگر سطح عشق ما به خودمان بالاتر باشد، احتمالاً کماکان اطمینان خواهیم داشت که آنچه داریم و آنچه هستیم شایسته و قابل تحسین است.


#خودشناسی
#آلن_دو_باتن


@audiobook_worldd1
1.1K views10:25
باز کردن / نظر دهید
2022-02-07 11:10:54 #تیکه_کتاب

وقتی اغلب انسان‌ها در انتهای زندگیِ خود به گذشته می‌نگرند، در می‌یابند‌ که در سراسر عمر عاریتی و گذرا زیسته‌اند. آن‌ها متعجب خواهند شد وقتی بفهمند همان چیزی که اجازه دادند بدون لذت و قدردانی سپری گردد، همان زندگی‌شان بوده است. بنابراین، بشر با حیلهٔ امیدوار بودن فریب خورده و در آغوش مرگ می‌رقصد.


#اروین_د_یالوم
#دروغگویی_روی_مبل

@audiobook_worldd1
1.3K views08:10
باز کردن / نظر دهید
2022-02-06 12:04:45 صدایی که میشنوید آخرین مکالمات رادیویی آنها با زمین قبل از وقوع حادثه است.
درست شانزده دقیقه قبل از فرودشان کشته شدند...

@audiobook_worldd1
2.3K viewsedited  09:04
باز کردن / نظر دهید
2022-02-06 12:02:26 اندازه ی دو دقیقه ذهن و روحت رو میشه قرض بگیرم؟!
جملاتی که اول آهنگ می‌شنوی مربوط به آخرین لحظات زندگی هفت فضانورد فضاپیمایی آمریکایی "شاتل فضایی کلمبیا" هست، این فضاپیما سال 2003 به سکان‌‌‌داری ناسا و برای تحقیق، عازم یه ماموریت شد اما موقعِ برگشت به زمین، دچار سانحه شد و هر هفت سرنشینش کشته شدن!
میدونی دارم به چی فکر می کنم؟! بذار بهت بگم نزدیک ترین تجربه ای که با "مرگ" داشتم چند روز پیش بود، روزِ تعطیل بود و از صبح تا غروبم رو با رفقا گذرانده بودم، روزی که از ته دل خندیده بودم و خستگی‌ها و غصه‌هام رو فراموش کرده بودم، شب هم تولد دعوت بودم. تا رسیدم خونه سریع لباس هامو عوض کردم، تا اسنپ بیاد دستی به سر و روم کشیدم و گل هایی که گرفته بودم رو برداشتم و رفتم سوار ماشین شدم.
هنوز از خونه دور نشده بودیم که اولِ اتوبان راننده خلاف کرد و وسط جاده دور زد!
اتوبوسِ خط واحد از دور با سرعت تقریبا زیادی داشت میومد که گفتم: " آقا مواظب باشین خطرناکه! " جمله‌م کامل نشده بود که نور چراغ های اتوبوس خورد توو چشمم و چشمامو محکم بستم، لحظه ای که شاید به هیچی جز "مرگ" فکر نکردم و تمامِ زندگیم جلوی چشمم اومد؛ تمام اشک ها و لبخندها، خاطره ها، حرف ها، جنگیدن ها و شکست ها، امیدها و ناامیدی ها، حسرت ها و پشیمونی ها و از همه مهم تر عشق های پنهانی که شاید با مرگِ من زنده زنده دفن می شدن و کسی هم از وجودشون خبر دار نمی شد!
از اون شب به بعد بیشتر به " مرگ " فکر کردم، به اینکه چقدر دنیا در عینِ زیبایی بیهوده‌ست و چقدر زندگی در عینِ قدرتمندی بی رحمه!
به اینکه چقدر سرنوشت میتونه ترسناک باشه وقتی مرگ زودتر از عشق در آغوشت بگیره...
وقتی این فایل رو گوش می دادم مدام اون لحظه میومد جلو چشمم، حس عجیبیه لحظه ای که میدونی قراره بمیری و تنها کاری که از دستت برمیاد انتظار برای مرگه! با تمامِ عشق و علاقه ای که به فضا داشتم لحظه ای ترسیدم، شک کردم و نا امید شدم؛ به سرنوشتِ اون هفت نفر فکر کردم، به زندگی‌شون، به عشق های پنهان شده توو قلب هاشون، به معذرت خواهی های فراموش شده‌شون، به محبت های ابراز نشده‌شون، به هدف ها و آرزوهای ناکام مونده‌شون؛ به اینکه چند درصد می دونستن قراره توو این سفرِ فضایی بمیرن؟! یادِ فیلم Ad astra میفتم که روی میدونست این سفر ممکنه بی بازگشت باشه و با وجودِ تنها شدنش توسط اطرافیانش به دنبالِ پدرِ گمشده‌ش به فضا رفت...
حالا آهنگ خوب رسوخ کرده توو جونم،
تصویرِ " دوستت دارم " ها و " عاشقت هستم " های معلق در فضا میاد توو ذهنم،
دلم می سوزه برای انتظارِ عزیزان‌شون، دلشوره ها و نگرانی های معشوقه‌ها و نزدیکان‌شون...
مکالمه از یه جایی به بعد یه طرفه میشه،
اپراتور مرکز کنترل ناسا تکرار می‌کنه:
Columbia, Houston, UHF comm check
Columbia, Houston, UHF comm check
Columbia, Houston, UHF comm check
ولی دیگه نه فضاپیمایی هست و نه سرنشینی برای پاسخ....

+زندگی کوتاهه رفیق!

#شقایق_عباسی

@audiobook_worldd1
2.5K viewsedited  09:02
باز کردن / نظر دهید
2022-02-06 12:01:58 "تایجین کیوفوشو" نام سندرمی به زبان ژاپنی است، کسانی که از این بیماری رنج میبرند به شدت از اینکه با ظاهر یا کارهایشان باعث ناراحتی دیگران شوند آزار میبینند.
ناسا هنگام پرتاب شاتل متوجه جدا شدن یک تکه فوم و برخوردش با بال و صفحه های حرارتی شاتل کلمبيا شد ولی این موضوع را از خدمه پرواز پنهان کرد. ناسا می‌ترسید خدمه با دانستن این موضوع از بازگشت به زمین خودداری کنند و در نهایت با اتمام اکسیژن در ایستگاه فضایی جان خود را از دست بدهند...

@audiobook_worldd1
2.0K viewsedited  09:01
باز کردن / نظر دهید
2022-02-05 13:50:42 #تیکه_کتاب

آزادی چیزی نیست جز کارهایی که افراد حق انجام دادن آن را دارند و جامعه حق جلوگیری از آن‌ها را ندارد.
آنجا که استقلال فردی و زندگی و هستی فردی آغاز می‌شود حوزه صلاحیت حاکمیت(دولت) پایان می‌پذیرد.

با محدودسازی حاكمیت در مرزهای به‌جا و مناسب‌اش دیگر نباید از هیچ‌چیز بترسید، زیرا از استبداد فردی یا استبداد جمعی آن تأیید ظاهری را كه می‌پندارد از موافقت مورد نيازش به ‌دست آمده برمی‌گيريد و بدين‌سان ثابت می‌كنيد كه اين موافقت، هرچند واقعی باشد، توان و قدرت تأييد چيزی را ندارد.


#شور_آزادی
#بنژامن_کنستان


@audiobook_worldd1
951 views10:50
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 12:48:35 #تیکه_کتاب

عشقِ واقعی از تصمیم و حساب‌گری می‌گریزد. به‌همین‌دلیل است که ما همیشه نسبت به وقوع عشق امیدواریم.

امید به اینکه روزی ما را در بر خواهد گرفت و ناگهان درخواهیم یافت وسط یک رابطه عاطفی هستیم و یک شخصِ سابقاً ناآشنا چه‌اندازه برای ما اهمیت پیدا کرده است. تصادفی بودن عشق زیباست، چون دو عامل جدا و مستقل را غیرمترقبه به‌هم می‌چسباند و در هم فرو می‌برد.

- در عشق آرامش و وقاری وجود دارد که گویا در بهشت هستی.


#آلن_بدیو
#در_ستایش_عشق


@audiobook_worldd1
1.9K views09:48
باز کردن / نظر دهید
2022-02-03 14:31:51 #تیکه_کتاب

آدم از خود می‌پرسد: 《تو با این سال‌ها که گذشت چه کردی؟》، 《بهترین سال‌های عمرت را کجا در خاک کردی؟》، 《زندگی کردی یا نه؟》 با خود می‌گویی: نگاه کن، ببین این دنیا چه سرد می‌شود. سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نا استوار پیری به دستت میدهد و بعد حسرت است و نومیدی. دنیای رؤیاهای رنگین رنگ می‌بازد، رؤیاهایت مثل گل‌های ‌پژمرده گردن خم می‌کنند و مثل برگ‌های زرد از درخت خزان زده می‌ریزند.

وای ناستنکا، تنها ماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری. هیچ، هیچ، هیچ، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک «هیچ» احمقانه و بی معنی، همه خواب بوده است.


#شب‌های_روشن
#فئودور_داستایفسکی


@audiobook_worldd1
2.3K views11:31
باز کردن / نظر دهید