Get Mystery Box with random crypto!

حکایت شنیدنی آیت الله ناصری : مرحوم انصاری همدانی خیلی فوق ا | آوای حسین آباد عاشوری

حکایت شنیدنی

آیت الله ناصری :

مرحوم انصاری همدانی خیلی فوق العاده بودند. یکی از بزرگان نقل میکرد ما با دیگر شاگردان درمحضر اقای انصاری نشسته بودیم پیرمردی که خیلی منور و مودب بود وارد شد و در جلسه نشست همه رفقا دیدند این پیرمرد از شاگردان آقا نیست و غریبه است، همه ساکت نشستند آقا هم نگاهی به او کردند و چیزی نگفتند یک مقدار صبرکردند، بعد پیرمرد گفت آقا عرضی داشتم! آقا فرمودند: بفرمایید! عرض کرد: از طرف حق علومی به من واگذار شده است،من میدانم دو سه روز دیگر فوت میکنم میخواستم اینها را به شما واگذار کنم؛ آقا فرمودند: چه هست ؟ عرض کرد یکی اینکه طی الارض دارم و میخواهم به شما بدهم، من ناصری برای آن میمیرم آقا! چه چیزی از این بهتر، صبح به صبح انسان مکه برود شب هم به کربلا و نجف برود من که برای آن میمیرم اما خبری نیست. آقا فرمودند: من احتیاجی به طی الارض تو ندارم، طی الارض نمیخواهم. پیرمرد گفت: آقا یک چیز دیگر دارم، فرمودند: چیست؟ گفت علم کیمیا دارم هرقدر مس بخواهم فورا طلا میکنم این را بدهم؟ فرمودند این را هم نمیخواهم! عرض کرد چرا نمیخواهید؟ فرمودند من چیزی دارم که بهتر ازهمه ی اینهاست، من خدا را دارم. کسی که خدا را دارد احتیاجی به این چیزها ندارد. برادرها انسان باید به دنیا پشت پا بزند یعنی به آن دل نبندد، امیرالمومنین(ع) فرمودند: به خدا قسم این دنیایی که شما با این عظمت به آن نگاه میکنید درنظر من مثل یک استخوان خوک در دست یک آدم جزامی است، یک تکه استخوان خوک دست چنین آدمی باشد شما به آن چطور نگاه میکنید؟ من هم که دوستدار حضرت هستم دست کم یک مقداری پیرو ایشان باشم. نمیگویم همه ی قلبت را برای خدا خالی کن، نه اقلاً یک گوشه آن را خالی بگذار که خدا هم داخل بیاید.

@Ava_HoseinaBad