چنی، چنا، جونگدیا! دلم برات تنگ شده بود. از اونجایی که انتظار | 𝐉𝐎𝐍𝐆𝐃𝐀𝐄 𝐈𝐑𝐀𝐍
چنی، چنا، جونگدیا! دلم برات تنگ شده بود. از اونجایی که انتظار نداشتم بالای قطار باشی، با دیدنت مغزم پُکید! با خودم گفتم: "چی؟ چرا همچین آدم ظریفی بالای قطار وایساده؟" ولی این فکر بیشتر از چند لحظه دووم نیورد. قبل اجرای تو، استیج ان سی تی فنها رو خیلی گرم کرده بود اما وقتی تو اومدی، برای چند ثانیه کل سالن توی سکوت فرو رفت و وقتی شروع به خوندن کردی من فقط میتونستم بایستم و گوش بدم. صندلی من دقیقا روبهروی به استیج قرار داشت، برای همین تنها چیزی که میتونستم ببینم قسمتهای نقرهای قطار بود؛ اما مطمئن بودم که تو اونجایی (منظورش اینه که جونگده خیلی بالاتر از اون قرار داشت). صورتی زیبا، صدایی دلنشین و لطیف که در عین حال باعث شد احساس زنده بودن کنم. (وقتی اینو مینویسم گریم گرفته) صدایی که به درون پوست و گوشتت نفوذ میکنه. این یه استعاره نیست؛ من واقعا عمقش رو حس کردم. کیم جونگده نه تنها حس شنوایی و بینایی، بلکه حس لامسهام رو هم تحت تاثیر خودش قرار قرار داده بود. وقتی های نوتها رو اجرا میکرد صداش دیوانهکننده بود؛ جوری که انگار هر لحظه قراره برسه به سقف! اما من میتونستم موجهایی رو که از صداش ساطع میشد ببینم؛ حتی اگر صرفا تو تصورات خودم بود. و اینجا بود که گریهام گرفت؛ اما تمام سعیام رو کردم تا کنترلش کنم، چون اینجوری دیگه نمیتونستم جونگدهی زیبا رو ببینم. با خودم گفتم: "اون بهترین ووکالیست تمام کهکشانه" اما همزمان به این فکر کردم که چطور روی استیج میرقصید، چطور Watch Out میخوند و چطور به ایکس چن تبدیل میشد. هنوز هم وجههای زیادی هستن که من دوست دارم با چشمهای خودم از جونگده ببینم. حضور جونگده در کنسرت دیروز روح من رو نجات داد! از اونجایی که لیست اجراها رو ندیده بودم، نتونستم خودم رو خوب از نظر روحی آماده کنم. سعی میکنم به عنوان فن جدید اکسو بیشتر روش کار کنم. اما واقعا خوش اومدی! ممنونم که برگشتی! لطفاً در آینده وجهههای بیشتری رو از خودت بهمون نشون بده. جونگده توی لباس سفید واقعا کیوت بود. در ضمن موی قهوهای رنگ جونگده از چیزی که فکر میکردم قرمزتر بود و خیلی نرم به نظر میرسید :)