2022-06-17 14:25:41
~ ترجمهی لیریک An Unfamiliar Day چقدر باید برم تا نور رو ببینم؟
چقدر دیگه باید برم؟
قدمهای بیپایانم توی این راه متوقف شده
کی میتونم انجامش بدم؟
کی میتونم رویای یک زندگی معمولی رو داشته باشم؟
این یه آرزوی پوچه، اما [برای داشتنش] به آسمان دعا میکنم
وقتی چشمام رو باز میکنم، هیچچیز تغییر نکرده
وقتی میبندمشون، اشکهام جاری میشن
از روزی که فهمیدم هیچکس کنارم نبوده،
هر روز مثل جهنم میگذره
چرا حتی نمیتونم
کوچکترین شادیای داشته باشم؟
حتی اون نور ضعیف
در دوردستها محو میشه
وقتی چشمام رو باز میکنم، هیچچیز تغییر نکرده
وقتی میبندمشون، اشکهام جاری میشن
از روزی که فهمیدم هیچکس کنارم نبوده،
هر روز مثل جهنم میگذره
چرا حتی اگه هر روزم در تاریکی بگذره
[این حس] بازم انقدر غریب به نظر میاد؟
دیگه هیچکس کنارم نمونده
انقدر [قلبم] درد میکنه که انگار میخواد از هم شکافته شه
چی کار باید کنم؟
مثل یه احمق، مدتها گریه کردم و فریاد زدم
دوباره، روزی غریب رو تحمل میکنم
#Trans #220617
@AwaeUniverse
605 viewsedited 11:25